عشقسیاه
#عشق_سیاه
part 34
*اون امشبو خونه یه پسر میخابهه
+چیییی غلط کردهعهههه
*قربان اروم باشید
+برو به همسایه هرچقد که میخان پول بده و بپرس یارو پسره چیکارس اگه پسرع تنها زندگی میکنه ات نباید اونجا باشههه فهمیدیی(دادددد
*بــ.. بله قربان
از زبان راوی (خودم)
هیون رفت زنگ یه همسایه رو زد که یه خانمی باز کرد وگفت
علامت خانومه٪
٪بله بفرمایید
*ببخشید این همسایه روبه رویی تون زن داره
٪بله؟
*اون پسری که تو اون خونه زندگی میکنه زن داره
٪اها نه اون با خاهرش زندگی میکنهــ... ببخشید شماچرا دارین سوال میکنید
*هان هیچی
هیون رفت و به ته زنگ زد
+چیشدـ
*قربان اون تنها با خاهرش زندگی میکنه
+پس ینی ات رفته پیش دوستش؟
*بله
+خوب تمونجا بمون هر خبری شد بهم بگو چشم روی هم نزار
*چشم قربان
ویوات
رفتم بیرون نشستم اینقدی که خسته بودم خابم برد و نفهمیدم چی شد
از زبان راوی
مایا اومد و دید ات خابه
علامت مایا☆
☆چی ات اینجاس هیووووونننن (صداش میزنه) ات کی اومده
$چند ساعتی هست(میاد بیرون
☆عاخی کیوت خابش برده برش دار ببر تو اتاقم
$چی من؟
☆نه پس من
$عوف باشه
ات رو بغلش کرد و برد داخل خونه
ویوهیون
واییی بیچاره شدیم چجوری به رئیس بگم اهاننن نیازی نیست بگم فیلمو میفرستم(دوستان موقعی که سوهی ات رو بغل کرد ببره داخل هیون فیلم گرفت
فیلمو واسه قربان فرصتادم
ویوته
تو خودم بودم که دیدم یه پیامی اومده بازش کردم. دیدم فیلم ات با کنجکاوی سریع نگا کردم دیدم یه بی شرف ات رو بغل کرده
خیلی عصبی بودم خون جلو چشمامو گرفته بود و با سرعت خیلی بالا رفتم پایین که برم پیش ات بیارمش
داشتم میرفتم که هنوز از عمارت خارج نشدم که یهویییی
part 34
*اون امشبو خونه یه پسر میخابهه
+چیییی غلط کردهعهههه
*قربان اروم باشید
+برو به همسایه هرچقد که میخان پول بده و بپرس یارو پسره چیکارس اگه پسرع تنها زندگی میکنه ات نباید اونجا باشههه فهمیدیی(دادددد
*بــ.. بله قربان
از زبان راوی (خودم)
هیون رفت زنگ یه همسایه رو زد که یه خانمی باز کرد وگفت
علامت خانومه٪
٪بله بفرمایید
*ببخشید این همسایه روبه رویی تون زن داره
٪بله؟
*اون پسری که تو اون خونه زندگی میکنه زن داره
٪اها نه اون با خاهرش زندگی میکنهــ... ببخشید شماچرا دارین سوال میکنید
*هان هیچی
هیون رفت و به ته زنگ زد
+چیشدـ
*قربان اون تنها با خاهرش زندگی میکنه
+پس ینی ات رفته پیش دوستش؟
*بله
+خوب تمونجا بمون هر خبری شد بهم بگو چشم روی هم نزار
*چشم قربان
ویوات
رفتم بیرون نشستم اینقدی که خسته بودم خابم برد و نفهمیدم چی شد
از زبان راوی
مایا اومد و دید ات خابه
علامت مایا☆
☆چی ات اینجاس هیووووونننن (صداش میزنه) ات کی اومده
$چند ساعتی هست(میاد بیرون
☆عاخی کیوت خابش برده برش دار ببر تو اتاقم
$چی من؟
☆نه پس من
$عوف باشه
ات رو بغلش کرد و برد داخل خونه
ویوهیون
واییی بیچاره شدیم چجوری به رئیس بگم اهاننن نیازی نیست بگم فیلمو میفرستم(دوستان موقعی که سوهی ات رو بغل کرد ببره داخل هیون فیلم گرفت
فیلمو واسه قربان فرصتادم
ویوته
تو خودم بودم که دیدم یه پیامی اومده بازش کردم. دیدم فیلم ات با کنجکاوی سریع نگا کردم دیدم یه بی شرف ات رو بغل کرده
خیلی عصبی بودم خون جلو چشمامو گرفته بود و با سرعت خیلی بالا رفتم پایین که برم پیش ات بیارمش
داشتم میرفتم که هنوز از عمارت خارج نشدم که یهویییی
- ۶.۶k
- ۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط