عشقسیاه

#عشق_سیاه


part 33

ویو ات
جایی نداشتم برم بغض گلومو گرفت و همونجا درم در خونمون نشستم و سرمو گذاشتم رویه پاهام و گریم گرفت

_اخه چرا ته با من اینجوری کردی.. هق هق.. هق....

هیچوقت نمیبخشمت ته


از زبان راوی(خودم)

هیون اونجا بود و ات رو میدید که گریه میکنه
به ته زنگ زد و گفت

*قربان

+چیه چیشده

*خوب قربان خانمات دارن گریه میکنن و پشت در موندن

+....(هیچی نگفت گوشیو قطع کرد

ویوته

گوشی قطع کردم و پرتش کردم روی تخت خیلی ناراحت بودم
ینی ات من الان پشت در مونده اگه سرما بخوره چی
(نکته.. زمستون نیست اما هوا یکمی سرده 😐😂)

ویوات

گریه کردنم تموم شد و یه فکری به سرم زد که برم پیش مایا دوستم

و پاشدم رفتم

برش بک به در خونه مایاشون
رفتم زنگو زدم بعد چند زنگ یه. پسر خوشگل دررو باز کرد اون سوهی بود
داداش مایا

علامت سوهی$

$عووو ات

_عا سلام سوهی مایا خونست

$نع اما الان برمیگرده بیا تو

_باشه

رفتم تو و روی مبل نشستم تا مایا بیاد

$ات چیزی میخوری

_عامم نه ببخشید کع نصف شبی مزاحمتون شدم

$مشکلی نیست


ویو هیون (بادیگارد ته

ات رو تعقیب کردم دیدم پیش نمیدونم کی کع یه پسر دررو باز کرد
چی ات رفته خونه یه پسر شب هم اونجا بخابه حالا چجوری نه رئیس بگم


زنگ زدم

+چیه هیونن

*قربان

+چیه ات کاری شده اسیب داد(نگران

*نه قربان فقد

+فقد چیی

*اون امشبو رفته خونه یه پسر بخابههه

+......
دیدگاه ها (۰)

#عشق_سیاه part 34*اون امشبو خونه یه پسر میخابهه+چیییی غلط کر...

#عشق_سیاه part 35داشتم میرفتم که هنوز از عمارت خارج نشدم که ...

#عشق_سیاهpart 32در اتاق ته یکم باز بود و منم از اونجا نگاش ک...

#عشق_سیاه part31+از عمارتم گمشو بیرون_چچی ییی+کری گفتم برررو...

گل وحشی منپارت ۱ ساعت ۷:۴۰ویو ات حیح امروزم مثل همیشه باید م...

پارت 2. خیانت

پارت ۱:)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط