دوست پسر روانی ولی دوست داشتنی من

دوست پسر روانی ولی دوست داشتنی من

part : 06

( جونگکوک )

از خونه زد بیرون و داشت میرفت سمت در عمارت که یه لحظه با صدام برگشت و دیدم از ترس رنگ گچ دیوار شده . دویدم دنبالش که تندتر دویید تا لحظه آخر خورد زمین که کبودی پاشو دیدم
بلندش کردم و ازش پرسیدم :

_ اینا چیه ؟ ( با تعجب )

... ( گریه شدید )

براید بغلش کردم و بردم تو اتاق و گذاشتمش رو تخت . وایسادم تا یذره گریش بند بیاد و کامل آروم شه

دوباره ازش پرسیدم :

_ گفتم اینا چیه ؟ هوم ؟

دیروز که گفتی میخوای بیای دنبالم هول شدم و دوییدم و وقتی داشتم میومدم خوردم زمین

_ متاسفم ا.ت ...... ببخشید که باعث شدم دوباره دچار اضطراب اجتماعی بشی

بخششی درکار نیس

_ چرا اونوقت ؟

_ دلیل این کارات چیه ؟

بهت گفتم پس نپرس

تو یه روانی که همیشه قولات یادت میره ،،،، ازت بدم میاد

( فلش بک )

حس عجیبی داشتم . بلاخره جونگکوک بهم اعتراف کرد ، کسی که عاشقش بودم

عامممم ، پس باید یه قولی بدی

_ چه قولی ؟ هرچی باشه قبول میکنم

هیچوقت نزار دچار اضطراب اجتماعی بشم

_ بهت قول میدم قند عسلم ، بهت قول میدم

ممنونم ازت ❤️

( پایان فلش بک )

_ خفه شو هر*زه ( با عربده )

باورم نمیشه توعم مثل پسرای دیگه ای

از عمارت زدم بیرون و جلو درش نشستم و گریه کردم که دیدم یه دختری گفت





شرط پارت بعد :
۲ تا فالوور
۱۰ تا لایک
دیدگاه ها (۸)

سلام دوستان نمیدونم خوشبختانه یا متاسفانه ولی میخوام پیج رو ...

دوست پسر روانی ولی دوست داشتنی منpart : 05 ( ا.ت )پاشدم با ع...

دوست پسر روانی ولی دوست داشتنی من part : 04بدون اهمیت بهشون ...

زندگی نامعلوم

پارت ۱:)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط