پارت۲۰
پارت۲۰
اون روز یوری بعد از مدرسه به جونگکوک گفت که میخواد یکم قدم بزنه ولی جونگکوک قبول نکرد و بعد از کلی اسرار جونگکوک بالاخره قبول کرد ولی چون نگران بود یوری و به همراه تهیونگ تعقیب میکرد تا اتفاقی براش نیوفته یوری تا شب همینطور قدم میزد
سی جون که بیخیال شده بود از قبل به برادر بزرگش که یکی از بزرگترین قاتل های جهان بود گفته بود ماجرا رو و برادرش هم میخواست انتقام برادرش و بگیره برای همین اون شب با افرادش یوری و تعقیب کرد و بعد رفت تو یه کوچه قایم شده بود و صدای ناله درآورد تا یوری و بکشونه داخل اون کوچه و موفق هم شد وقتی یوری و کشوند تو کوچه با افرادش خفتش کردن
یوری :شما....کی هستین(ترس)
سئو جون:همون کسی که قراره کارتورو تموم کنه
و با افرادش تا میتونستن یوری و کتک زدن ولی جونگکوک و تهیونگ که یوری و تعقیب میکردن مشکوک شده بودن که چرا یوری رفته داخل کوچه و هنوز بیرون نیومده که نگران شده بودن و جونگکوک رفت تا ببینه چه خبره که دید چند نفر ریختن سر خواهرش و دادن کتکش میزنن که خون جلو چشاش و گرفت و داد زد
جونگکوک:اینجا چه خبره(داد)
افراد سئوجون یوری رو ول کردن و همه یدفعه ای و خیلی ناگهان افتادن سر جونگکوک و تا میتونستن جونگکوک و زدن جونگکوک اسیب بدی دیده بود از سر و صورتش خون میومد یوری بزور خودشو رسوند به برادرش که بیهوش شده بود و از اون ور هم تهیونگ که نگران جفتشون شده بود فکری به سرش زد و به پلیس زنگ زد و طولی نکشید که پلیس ها رسیدن و همه ریختن داخل کوچه و سئوجون و افرادش و دستگیر کردن و رفتن که تهیونگ چشمش به یوری و جونگکوک خورد که خشکش زد
...............
اون روز یوری بعد از مدرسه به جونگکوک گفت که میخواد یکم قدم بزنه ولی جونگکوک قبول نکرد و بعد از کلی اسرار جونگکوک بالاخره قبول کرد ولی چون نگران بود یوری و به همراه تهیونگ تعقیب میکرد تا اتفاقی براش نیوفته یوری تا شب همینطور قدم میزد
سی جون که بیخیال شده بود از قبل به برادر بزرگش که یکی از بزرگترین قاتل های جهان بود گفته بود ماجرا رو و برادرش هم میخواست انتقام برادرش و بگیره برای همین اون شب با افرادش یوری و تعقیب کرد و بعد رفت تو یه کوچه قایم شده بود و صدای ناله درآورد تا یوری و بکشونه داخل اون کوچه و موفق هم شد وقتی یوری و کشوند تو کوچه با افرادش خفتش کردن
یوری :شما....کی هستین(ترس)
سئو جون:همون کسی که قراره کارتورو تموم کنه
و با افرادش تا میتونستن یوری و کتک زدن ولی جونگکوک و تهیونگ که یوری و تعقیب میکردن مشکوک شده بودن که چرا یوری رفته داخل کوچه و هنوز بیرون نیومده که نگران شده بودن و جونگکوک رفت تا ببینه چه خبره که دید چند نفر ریختن سر خواهرش و دادن کتکش میزنن که خون جلو چشاش و گرفت و داد زد
جونگکوک:اینجا چه خبره(داد)
افراد سئوجون یوری رو ول کردن و همه یدفعه ای و خیلی ناگهان افتادن سر جونگکوک و تا میتونستن جونگکوک و زدن جونگکوک اسیب بدی دیده بود از سر و صورتش خون میومد یوری بزور خودشو رسوند به برادرش که بیهوش شده بود و از اون ور هم تهیونگ که نگران جفتشون شده بود فکری به سرش زد و به پلیس زنگ زد و طولی نکشید که پلیس ها رسیدن و همه ریختن داخل کوچه و سئوجون و افرادش و دستگیر کردن و رفتن که تهیونگ چشمش به یوری و جونگکوک خورد که خشکش زد
...............
۲.۶k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.