41 Part
از خواب که بلند شدم، دایون رو بالای سرم دیدم.
ا/ت: چیزی شده؟
دایون: آره
ا/ت: چی دیگه؟
دایون: پا میشی. لباسات رو میپوشی.
ا/ت: کجا؟
دایون: چقدر حرف میزنی. هرچی گفتم رو انجام بده.
ا/ت: یادت باشه هنوز نمردم که اینجوری حرف میزنی.
دایون: اوکی ولی اگه بلند نشی، خودم میکشمت.
بلند شدم و بعد از اینکه صورتم رو شستم، مشغول پوشیدن لباس هام شدم.
من و دایون رفتیم سمت ماشین.بعد از اینکه، من سوار ماشین شدم، دایون از پشت پنجره شروع کرد به حرف زدن.
دایون: خب خداحافظ.
ا/ت: دایون پس کجا میری؟
دایون: من کسی نیستم که قراره باهاش بری بیرون.
ا/ت: بیرون؟
دایون: چیزی بیشتر از این بهت نمیگم.
پاهام رو توی شکمم جمع کرده بودم و منتظر شدم.
...
لایک
♥️
ا/ت: چیزی شده؟
دایون: آره
ا/ت: چی دیگه؟
دایون: پا میشی. لباسات رو میپوشی.
ا/ت: کجا؟
دایون: چقدر حرف میزنی. هرچی گفتم رو انجام بده.
ا/ت: یادت باشه هنوز نمردم که اینجوری حرف میزنی.
دایون: اوکی ولی اگه بلند نشی، خودم میکشمت.
بلند شدم و بعد از اینکه صورتم رو شستم، مشغول پوشیدن لباس هام شدم.
من و دایون رفتیم سمت ماشین.بعد از اینکه، من سوار ماشین شدم، دایون از پشت پنجره شروع کرد به حرف زدن.
دایون: خب خداحافظ.
ا/ت: دایون پس کجا میری؟
دایون: من کسی نیستم که قراره باهاش بری بیرون.
ا/ت: بیرون؟
دایون: چیزی بیشتر از این بهت نمیگم.
پاهام رو توی شکمم جمع کرده بودم و منتظر شدم.
...
لایک
♥️
۲۳.۰k
۱۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.