King or Queen 🖤✨️
King or Queen 🖤✨️
Part 9
اسلاید ۲ غذای هانول
اسلاید ۳ غذای سومی
اسلاید ۴ غذای ایریس
هانول: از اشناییتون خوشبختیم من لی هانولم
ایریس: کیم ایریس
سومی: اوه منم از اشناییتون خوشبختم کانگ سومی هستم کوکی درموردتون بهم گفته بود
ایریس:؟؟؟
هانول: کوکی؟
سومی: اهممم منظوم جئونه
هانول: وایییی خیلی بامزه اس به اقای جئون میگی کوکی ( خنده )
ایریس: شما چیزی برای اثبات حرفاتون دارید!؟
سومی: این انگشتر رو بگیرید و ببینیدش این ی تیکه از اون جواهراتی هستش که پیدا شده خیلی قدیمی هستن میشه سنشون رو حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰ سال تخمین زد.
هانول: چرا اینارو به ما نشون میدید؟ این الان نباید توی موزه جواهرات ملی باشه؟؟
سومی: نمی دونم اخه توی ملک شخصی بوده و اینکه ی پلاک هم توی اون صندوق بوده نشون میده ی جور ارثیه یا همچین چیزیه و ما بدون اجازه مالک زمین اونجارو حفاری کردیم دردسر میشه برامون هرچند که باید به بالا دشتی ها گزارش داده بشه.
ایریس: از من میخواید چکار کنم؟
هانول: الان ما با این انگشتر چکار کنیم؟؟
سومی: خودمم نمی دونم ولی خواستم طبق وصیت نامه انگشتر رو به صاحبش پس بدم که شما هستید میمونه بقیه چیزا که اگه اجازه بدید به عنوان اموال ملی ثبت بشن!
ایریس: حتما ، عالیه
هانول: چیز دیگه ایی هم هست؟
سومی: راستش من به این چیزا اعتقاد ندارم ها ولی چند تا از همکارامون میگن که اینا برای خون اشاماست و وایب اون عمارتم مثل خون اشام های توی قصه ها
هانول: چعع خون اشام خیلی خنده داره ( خنده )
ایریس: این چیزا وجود ندارن
سومی: نمی دونم واقعا ، خب بگذریم شما شام چی میخورید سفارش بدم؟!
هانول: منم ماهی و سبزیجات سخاری میخوام.
ایریس: من استیک و پوره سیب زمینی میخوام
سومی: منم پای گوشت میخوام
Part 9
اسلاید ۲ غذای هانول
اسلاید ۳ غذای سومی
اسلاید ۴ غذای ایریس
هانول: از اشناییتون خوشبختیم من لی هانولم
ایریس: کیم ایریس
سومی: اوه منم از اشناییتون خوشبختم کانگ سومی هستم کوکی درموردتون بهم گفته بود
ایریس:؟؟؟
هانول: کوکی؟
سومی: اهممم منظوم جئونه
هانول: وایییی خیلی بامزه اس به اقای جئون میگی کوکی ( خنده )
ایریس: شما چیزی برای اثبات حرفاتون دارید!؟
سومی: این انگشتر رو بگیرید و ببینیدش این ی تیکه از اون جواهراتی هستش که پیدا شده خیلی قدیمی هستن میشه سنشون رو حدود ۴۰۰ تا ۵۰۰ سال تخمین زد.
هانول: چرا اینارو به ما نشون میدید؟ این الان نباید توی موزه جواهرات ملی باشه؟؟
سومی: نمی دونم اخه توی ملک شخصی بوده و اینکه ی پلاک هم توی اون صندوق بوده نشون میده ی جور ارثیه یا همچین چیزیه و ما بدون اجازه مالک زمین اونجارو حفاری کردیم دردسر میشه برامون هرچند که باید به بالا دشتی ها گزارش داده بشه.
ایریس: از من میخواید چکار کنم؟
هانول: الان ما با این انگشتر چکار کنیم؟؟
سومی: خودمم نمی دونم ولی خواستم طبق وصیت نامه انگشتر رو به صاحبش پس بدم که شما هستید میمونه بقیه چیزا که اگه اجازه بدید به عنوان اموال ملی ثبت بشن!
ایریس: حتما ، عالیه
هانول: چیز دیگه ایی هم هست؟
سومی: راستش من به این چیزا اعتقاد ندارم ها ولی چند تا از همکارامون میگن که اینا برای خون اشاماست و وایب اون عمارتم مثل خون اشام های توی قصه ها
هانول: چعع خون اشام خیلی خنده داره ( خنده )
ایریس: این چیزا وجود ندارن
سومی: نمی دونم واقعا ، خب بگذریم شما شام چی میخورید سفارش بدم؟!
هانول: منم ماهی و سبزیجات سخاری میخوام.
ایریس: من استیک و پوره سیب زمینی میخوام
سومی: منم پای گوشت میخوام
۵.۲k
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.