غریبانه پارت¹⁴
غریبانه پارت¹⁴
+هیششش اروم باش کوچولوی من تو همه کس منی
همه این کارارو میکنم که فقط یکمی به چشمت بیام
همونطوری ک داشتم گریه میکردم اون منو تو بغلش گرفته بودو ارومم میکرد
که کارلوس وارد شد و گفت که قتلش لو رفته و پلیسا دنبالشن
_قتل؟
+هممم بیبی من باید برم عاشقتم
سریع از اونجا دور شد و من افتادم گیج بودمو داشتم ضعف میکردم
حالت تهوع داشتم و استفراغ میکردم یه بیبی چک گرفتمو دیدم که جوابش مثبته
_چ..چی من حامله ام ؟
خداااااااااا(بادا بلند)
فوری رفتم تو اشپز خونه یه چاقو برداشتم
وارد شکمم کردمو
که یهو از خواب بیدار شدم
_(جییییییییغ) خدااااا
+خانم حالتون خوبه ؟
چیزی شده
_م...من دارم خواب میبینم
اینجا کجاس
م..من کیم
+خانم چیزی نیست حالتون یکم بهم خورد
_لوکاس کجاست؟
+لوکاس فرار کرده بخواطر قتلی که اتجام داده
_قتل ؟!
داری راجب چی حرف میزنی
+خانم الان امادگیشو دارین که بهتون بگم؟
جناب ارباب یه دختری به نام تسا رو با ۱۲تا شلیک گلوله به قلبش کشته
_ت...ت...سا؟
من اونو میکشم
با دستای خودم دارش میزنم
ا...ون یه بی همه چیزه ازش متنفرم
خیلی فشار روم بود داشتم با داد و بی داد حرف میزدم
یهو افتادم زمین و کارلوس بلندم کرد یع لیوان اب داد و یکم بهتر شدم سرم رو سینه هاش بود و داشتم با داد گریه میکردم و لوکاس رو نفرین میکرد کارلوس هم چیزی نمیگفت
در عمارت به صدا اومد
_اوو...اون عوضیه
م..من درو باز میکنم
فوری رفتم پایین و درو باز کردم
_لوکاس بی همه چیز میکشمت
•روبی؟
چت شده
+هیششش اروم باش کوچولوی من تو همه کس منی
همه این کارارو میکنم که فقط یکمی به چشمت بیام
همونطوری ک داشتم گریه میکردم اون منو تو بغلش گرفته بودو ارومم میکرد
که کارلوس وارد شد و گفت که قتلش لو رفته و پلیسا دنبالشن
_قتل؟
+هممم بیبی من باید برم عاشقتم
سریع از اونجا دور شد و من افتادم گیج بودمو داشتم ضعف میکردم
حالت تهوع داشتم و استفراغ میکردم یه بیبی چک گرفتمو دیدم که جوابش مثبته
_چ..چی من حامله ام ؟
خداااااااااا(بادا بلند)
فوری رفتم تو اشپز خونه یه چاقو برداشتم
وارد شکمم کردمو
که یهو از خواب بیدار شدم
_(جییییییییغ) خدااااا
+خانم حالتون خوبه ؟
چیزی شده
_م...من دارم خواب میبینم
اینجا کجاس
م..من کیم
+خانم چیزی نیست حالتون یکم بهم خورد
_لوکاس کجاست؟
+لوکاس فرار کرده بخواطر قتلی که اتجام داده
_قتل ؟!
داری راجب چی حرف میزنی
+خانم الان امادگیشو دارین که بهتون بگم؟
جناب ارباب یه دختری به نام تسا رو با ۱۲تا شلیک گلوله به قلبش کشته
_ت...ت...سا؟
من اونو میکشم
با دستای خودم دارش میزنم
ا...ون یه بی همه چیزه ازش متنفرم
خیلی فشار روم بود داشتم با داد و بی داد حرف میزدم
یهو افتادم زمین و کارلوس بلندم کرد یع لیوان اب داد و یکم بهتر شدم سرم رو سینه هاش بود و داشتم با داد گریه میکردم و لوکاس رو نفرین میکرد کارلوس هم چیزی نمیگفت
در عمارت به صدا اومد
_اوو...اون عوضیه
م..من درو باز میکنم
فوری رفتم پایین و درو باز کردم
_لوکاس بی همه چیز میکشمت
•روبی؟
چت شده
۳.۳k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.