part (17)🫂🖇🩺💊
part (17)🫂🖇🩺💊
بورا ی نگاهش به بیرون اتاق افتاد که دید ی نفر داره ازشون عکس میگیره
...
بورا:ک..کوک..
کوک:بله؟؟
بورا:اونجارو
کوک:کجا؟؟
بورا:اون دختره که داره ازمون عکس میگیره(همون کارمندس)
ته:وایسین من میگیرمش
ته رفت دنبال دختره
بورا:دردسر نشه؟؟
نامی:نترس ته میارتش
بعد ۵ دیقه تهیونگ اومد
ته:بفرمایید اوردمش
جیمین:به چه حقی عکس میگرفتی؟؟
دختره:م..من نمیخواستم
کوک:پس چرا داشتی عکس میگرفتی؟؟
دختره:ی پسره گفت
بورا:ی پسری که چشای قهوه ای و موهای بلند قهوه ای تیره داشت؟
دختره:عاره خودش بود..
جین:هر کی به تو ی چیز بگه انجام میدی؟؟
دختره:من پول عمل مادرم رو نمیتونم جور کنم اون گفت که اگه عکس و
رو بگیرم ببرم براش اون پول عملشو میده
کوک:عجب پسفترتی اون
شوگا:میشناسیش؟؟
کوک:عاره کسیکه بورا رو مثلا میخواد و دوسش داره
نامی:نگران نباش هیچ غلطی نمیتونه بکنه
پسرا بعد التماسای دختره اونو فرستادن که بره
کوک:خب برو به کارت برس منم باید برم که کلی کار داریم
بورا:مراقب خودت باش به خودت فشار نیاری حالت بد بشه؟؟
کوک:چشم خانمم
بورا:*خنده*
کوک:وقت ناهار میبینمت
بورا:حتما
کوک خواست بره که اومد یه بوس سطحی روی لبای بورا گذاشت و رفت..
وقت ناهار بورا:/
وقت ناهار شده بود منم رفتم سالن غذا بخورم
نشستم منتظر کوک بودم که نیومد فک کنم سرش خیلی شلوغه
تو همین فکرا بودم که دیدم دو نفر جلوم نشستن:
یونجو:ببخشید جای دیگه ای نبود
بورا:خواهش میکنم بفرمایید .. ببینم شما اعضای گروه تی اکس تی بودین دیگه عاره؟؟
بوگیو:عاره. من بومگیو هستم
یونجون:منم یونجون هستم
بورا:منن بورا هستم خوش وقتم
بومگیو:ببینم شما همون پزشک جدید هستید دیگه درسته؟؟
بورا:عاره خودمم
یونجوت:اع اون دستبند دوستی دست شما چیکار میکنه؟؟
بورا:دوستتون داد بهم
یونجون:کدوم؟؟
بورا:سوبین اینو داد بهم
بومگیو:اها شما بودین که وقتی حالش بد شد خوبش کردین درسته؟؟
بورا:عاره خودمم
بومگیو:سوبین از شما خیلی تعریف میکرد
بورا:لطف داره..شرو کنین لطفا(غذارو میگه)
یونجون:اوهوم
بعد غذا:/
توی این مدت منتظر کوک بودم اما نیومد گفتم برم بعش سر بزنم که
...
بورا ی نگاهش به بیرون اتاق افتاد که دید ی نفر داره ازشون عکس میگیره
...
بورا:ک..کوک..
کوک:بله؟؟
بورا:اونجارو
کوک:کجا؟؟
بورا:اون دختره که داره ازمون عکس میگیره(همون کارمندس)
ته:وایسین من میگیرمش
ته رفت دنبال دختره
بورا:دردسر نشه؟؟
نامی:نترس ته میارتش
بعد ۵ دیقه تهیونگ اومد
ته:بفرمایید اوردمش
جیمین:به چه حقی عکس میگرفتی؟؟
دختره:م..من نمیخواستم
کوک:پس چرا داشتی عکس میگرفتی؟؟
دختره:ی پسره گفت
بورا:ی پسری که چشای قهوه ای و موهای بلند قهوه ای تیره داشت؟
دختره:عاره خودش بود..
جین:هر کی به تو ی چیز بگه انجام میدی؟؟
دختره:من پول عمل مادرم رو نمیتونم جور کنم اون گفت که اگه عکس و
رو بگیرم ببرم براش اون پول عملشو میده
کوک:عجب پسفترتی اون
شوگا:میشناسیش؟؟
کوک:عاره کسیکه بورا رو مثلا میخواد و دوسش داره
نامی:نگران نباش هیچ غلطی نمیتونه بکنه
پسرا بعد التماسای دختره اونو فرستادن که بره
کوک:خب برو به کارت برس منم باید برم که کلی کار داریم
بورا:مراقب خودت باش به خودت فشار نیاری حالت بد بشه؟؟
کوک:چشم خانمم
بورا:*خنده*
کوک:وقت ناهار میبینمت
بورا:حتما
کوک خواست بره که اومد یه بوس سطحی روی لبای بورا گذاشت و رفت..
وقت ناهار بورا:/
وقت ناهار شده بود منم رفتم سالن غذا بخورم
نشستم منتظر کوک بودم که نیومد فک کنم سرش خیلی شلوغه
تو همین فکرا بودم که دیدم دو نفر جلوم نشستن:
یونجو:ببخشید جای دیگه ای نبود
بورا:خواهش میکنم بفرمایید .. ببینم شما اعضای گروه تی اکس تی بودین دیگه عاره؟؟
بوگیو:عاره. من بومگیو هستم
یونجون:منم یونجون هستم
بورا:منن بورا هستم خوش وقتم
بومگیو:ببینم شما همون پزشک جدید هستید دیگه درسته؟؟
بورا:عاره خودمم
یونجوت:اع اون دستبند دوستی دست شما چیکار میکنه؟؟
بورا:دوستتون داد بهم
یونجون:کدوم؟؟
بورا:سوبین اینو داد بهم
بومگیو:اها شما بودین که وقتی حالش بد شد خوبش کردین درسته؟؟
بورا:عاره خودمم
بومگیو:سوبین از شما خیلی تعریف میکرد
بورا:لطف داره..شرو کنین لطفا(غذارو میگه)
یونجون:اوهوم
بعد غذا:/
توی این مدت منتظر کوک بودم اما نیومد گفتم برم بعش سر بزنم که
...
۴۹.۷k
۱۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.