تکپارتی

#تکپارتی
#هیونجین
#استری_کیدز

*وقتی میخوای از دستش فرار کنی و اون مافیاست و...

برای بار چندم دست های بی جونت رو به در کوبیدی ولی هیچکس نبود جوابت رو بده چند بار تا به حال میخواستی فرار کنی ولی آدم های هیونجین تورو پیدات میکردن ،۱ ماه هست توی این خراب شده زندانی بودی
از زندگی خسته شدی
حاظر بودی بمیری ولی دیگه اینجا نمونی
روی تخت نشسته بودی که فکری به ذهنت آمد
بلند شدی و از پنجر اتاق به پایین نگاه کردی ارتفاع زیادی داشت ممکن بود که پات بشکنه
اما اهمیت ندادی
با هزار بدبختی خودتو انداختی روی چمن های حیاط عمارت
به دور و بر نگاهی کردی که کسی بویی نبره
آروم آروم به سمت دیوار های حیاط پشت عمارت قدم برداشتی
دیوار کوتاه بود پس به راحتی از دیوار رد شدی
دیگه از این خلاص شده راحت شدی
اون عمارت توی جنگل بود
دور افتاده از شهر ولی برای تو مهم نبود برایت این مهم بود که فقط از اونجا فرار کنی
نیم ساعتی میشد که در حال راه رفتنی
که زوزه ی گرگی رو شنیدی
مو به تنت سیخ شده خیلی ترسیده بودی
به درختی تکیه دادی
که چند تا گرگ دورت جمع شدند و داشتند به غذای امشبشون نگاه میکردن
که از ماشینی دیدی
یکی از ماشین پیاده شد و گرگ ها را کشت
نور ماشین این اجازه را نمیداد که بفهمی چه کسی روبه رویت است
چشمانت درد گرفت که فرد روبرو گفت
_پرنسس کوچولو نباید از عمارت فرار میکردی میدونی که پیدات میکنم
اون صدای هیونجین بود
از لحن صداش فهمیدی بسیار عصبی بود
+هوانگ از من چی میخوای؟!چرا ولم نمیکنی؟!
_من عاشقت چرا نمیفهمی*عربده
بعد به دخترک نزدیک شد و بازویش را با دستش گرفت و به سمت ماشین برد و دخترک را بر داخل ماشین پرت کرد و خودش هم رفت و نشست و با سرعت زیاد رانندگی می‌کرد
بعد از دقایقی به عمارت رسیدند
و پسر باز کار خودش را انجام داد و بازوی دختر را گرفت و به داخل عمارت برد و دختر را برروی کاناپه پرت کرد و خودش هم صندلی ای آورد و روی بروی دختر نشست و گفت
_وقتی از دست هوانگ فرار کنی باید به فکر عاقبتشم باشی
+هع...نکنه بازک میخوای بزنیم
_نه میخوام یه تنبیه دیگه ای در نظر بگیرم(خواهران بیاید منحرف نباشیم)
+حتی فکرشم نکن
_اما من عاشقتم و هرجور شده عشق تورو بدست میارم
هیون دخترک را برآید استایل بغل کرد و به داخل اتاق برد و آن را پرت کرد برروی تخت و روش خیمه زد و در گوشش با صدای بمش گفت
_امشب ماله خودمی
و بعد لاله گوش دختر را لیسی زد که باعث شد بدن دختر به لرزه درآید
بعد پسرک با ولع لب های دختر را مک میزد
دختر دست خودش نبود ولی همکاری میکرد

End😈💜
دیدگاه ها (۳۵)

#تکپارتی #هیونجین #استری_کیدز *وقتی تصادف میکنه و ایست قلبی ...

تکپارتی*وقتی باهم دعوا کردین و...با بیشترین زوری که داشتی به...

#تکپارتی#هیونجین #استری_کیدز *وقتی دوست بابات بود و...هیون د...

SKZ 🦋💌

ME AND YOUزیادی ازین زندگی خسته شده بودتوی مهمونی دوستانه نش...

چند پارتی ۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط