☆♡پارت: ۲۰♡☆
☆♡پارت: ۲۰♡☆
سوجین رفت و ی بطری شراب به همراه چند جور تنصلات براش اورد و گذاشت رو میزش و رفت...
جونگ کوک هم شروع کرد به خوردن... درسته که همیشه پسر بیخیال و سر خوشی بنظر میاد اما واقعا از درون حالش افتضاح بود و به نوشیدن و سرگرم کردن خودش نیاز داشت تا کم تر به زندگی مضخرفش فک کنه... سرگرم خوردن نوشیدنی بود و متوجه نبود چقد خورده و چقد داره زیاده روی میکنه! تقریبا یا این بطری که خالی کرده بود ۹ تا بطری میشد!
جونگ کوک: گاارسوون! ی ب..بطری دیگه ام براام ب..بیار(با حالت مست)
سوجین اومد سر میزش و یکم نگران شد خیلی خورده بود و خیلی مست کرده بود!
سوجین: بسه دیگه! چقد میخوری می خوای خودتو با شراب خفه کنی!
جونگ کوک: به توچه؟! ی ب.. بطری دیگه ب.. برام بیار!(حالت مست)
سوجین: نمی یارم دیگه بسته!
جونگ کوک اصلا تو حال خودش نبود و داشت از حال میرفت! سوجین هم تقریبا شیفت کاریش تموم شده بود و میخواست برگرده خونش...
سوجین:"نمی تونم اینجا ولش کنم... بهش بدهکارم اونشب منو از دست اون عوضی نجات داد.. اما چی کارش کنم انقد خورده داره از حال میره! "
رفت سمتشو زیر بغلشو گرفت و کمکش کرد بلند شه...
سوجین: بلند شو بیا بریم...
جونگ کوک: کجاا؟
سوجین: خونه.. خونت کجاست؟ بگو تا ببرمت...
جونگ کوک خنده ای کرد و گفت: من خونه ای ندارم! ادرس کجا اخه بهت بدم! باز زد زیر خنده...
سوجین: هییی! انگار خیلی خوردی زده به سرت! حالا من تورو چی کار کنم!
~مین سو~
بعد اینکه تو کافه با جونگ مین کلی درسارو تمرین کردیم جونگ مین منو رسوند خونه... واقعا تمرین کردن با جونگ مین برام خیلی مفید بود و چیزای زیادی یاد گرفتم واقعا خیلی خوب توضیح میده! به محض رسیدن به خونه رفتم ی دوش گرفتم و یکم استراحت کردم وبعد رفتم ی چیزی برای شام درست کردم... سوجینم الاناست که دیگه بیاد.. تو حال نشسته بودم و منتظر بودم که صدای در اومد رفتم استقبال سوجین که دیدم سوجین جونگ کوکم با خودش اورده و جونگ کوک انگار بیهوشه! همونطور با تعجب بهشون خیره شده بودم که...
امید وارم خوشتون اومده باشه فردام چند پارت میزارم💖
لایک و کامنت فراموش نشه😊💖
کامنت نزارین منم فردا پارت نمیزارما😐🔪 پس کامنت فراموش نشه😁🔪
سوجین رفت و ی بطری شراب به همراه چند جور تنصلات براش اورد و گذاشت رو میزش و رفت...
جونگ کوک هم شروع کرد به خوردن... درسته که همیشه پسر بیخیال و سر خوشی بنظر میاد اما واقعا از درون حالش افتضاح بود و به نوشیدن و سرگرم کردن خودش نیاز داشت تا کم تر به زندگی مضخرفش فک کنه... سرگرم خوردن نوشیدنی بود و متوجه نبود چقد خورده و چقد داره زیاده روی میکنه! تقریبا یا این بطری که خالی کرده بود ۹ تا بطری میشد!
جونگ کوک: گاارسوون! ی ب..بطری دیگه ام براام ب..بیار(با حالت مست)
سوجین اومد سر میزش و یکم نگران شد خیلی خورده بود و خیلی مست کرده بود!
سوجین: بسه دیگه! چقد میخوری می خوای خودتو با شراب خفه کنی!
جونگ کوک: به توچه؟! ی ب.. بطری دیگه ب.. برام بیار!(حالت مست)
سوجین: نمی یارم دیگه بسته!
جونگ کوک اصلا تو حال خودش نبود و داشت از حال میرفت! سوجین هم تقریبا شیفت کاریش تموم شده بود و میخواست برگرده خونش...
سوجین:"نمی تونم اینجا ولش کنم... بهش بدهکارم اونشب منو از دست اون عوضی نجات داد.. اما چی کارش کنم انقد خورده داره از حال میره! "
رفت سمتشو زیر بغلشو گرفت و کمکش کرد بلند شه...
سوجین: بلند شو بیا بریم...
جونگ کوک: کجاا؟
سوجین: خونه.. خونت کجاست؟ بگو تا ببرمت...
جونگ کوک خنده ای کرد و گفت: من خونه ای ندارم! ادرس کجا اخه بهت بدم! باز زد زیر خنده...
سوجین: هییی! انگار خیلی خوردی زده به سرت! حالا من تورو چی کار کنم!
~مین سو~
بعد اینکه تو کافه با جونگ مین کلی درسارو تمرین کردیم جونگ مین منو رسوند خونه... واقعا تمرین کردن با جونگ مین برام خیلی مفید بود و چیزای زیادی یاد گرفتم واقعا خیلی خوب توضیح میده! به محض رسیدن به خونه رفتم ی دوش گرفتم و یکم استراحت کردم وبعد رفتم ی چیزی برای شام درست کردم... سوجینم الاناست که دیگه بیاد.. تو حال نشسته بودم و منتظر بودم که صدای در اومد رفتم استقبال سوجین که دیدم سوجین جونگ کوکم با خودش اورده و جونگ کوک انگار بیهوشه! همونطور با تعجب بهشون خیره شده بودم که...
امید وارم خوشتون اومده باشه فردام چند پارت میزارم💖
لایک و کامنت فراموش نشه😊💖
کامنت نزارین منم فردا پارت نمیزارما😐🔪 پس کامنت فراموش نشه😁🔪
۱۳.۴k
۱۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.