فیک جیمین دوبال عجیب
فیک جیمین دوبال عجیب
(پارت۳)
از زبان ات
من متعجب بودم به خودم گفتم بیخال حتما اشتباه دیدم ساعت ۲ بود خواستم تاکسی بگیرم یه ماشین اومد جلوم شیشه پنجر رو پایین داد جیمین بود گفت استاد اگه میخوای شمارو بروسونم گفتم ممنون گفت بیا بالا خواستم در ماشینو باز کنم که یه پسره زانوش به در خورد بلند گفت کوری گفتم ببخشید این همه راه از اونور برو جیمین گفت اقای محترم برو مزاحمنشو طرف چپ چپ نگاه کردو رفت سوار شدم به جیمین گفتم چرا اینطوری بود گفت بیخیال وقتی رسیدم پیاده شدم جیمین گفت استاد گفتم بله گفت من امشب پارتی دارم بچه هام هستن اگه بخوای ادرسو میفرستم گفتم حتما منم هم سن شمام میام بفرست عا راستی ساعت چند گفت ۸ گفتم باشه ممنون رو به جیمین کردم گفتم استاد صدام نکن اسمم ات رفتم خونه نهار خوردیم به اروگفتم تو نمیخوای بری خونت گفت نه من اینجام چون صاحب خونم بیرونم کرد تا خونه بگیرم پیش توهم مفهومه گفتم اره
شب ساعت۷
حاضر شدم یه لباس سفید پوشیدم موهامو بالا گره زدم و یه فرق نمیه پف دار درست کردم اراش ملایم کردم از خونه زدم بیرون ساعت الان ۸ تا کسی گرفتم و رفتم به ادرسی که جیمین بهم داده رفتم انگار توی خونه بود وارد خونه شدم که یکی از گارسونا گفت پارتی توی حیاط پشت رفتم تو خیاط از پله ها میرفتم پایین کل پسرای توی پارتی بهمن نگاه میکردن رفتم پیش بچه ها گفتم سلام یکی از بچه ها گفت شما استاد مایی چقدر تغییر کردین گفتم بله دوباره به بچه ها گفتم میتونید ات صدام کنید
(پارت۳)
از زبان ات
من متعجب بودم به خودم گفتم بیخال حتما اشتباه دیدم ساعت ۲ بود خواستم تاکسی بگیرم یه ماشین اومد جلوم شیشه پنجر رو پایین داد جیمین بود گفت استاد اگه میخوای شمارو بروسونم گفتم ممنون گفت بیا بالا خواستم در ماشینو باز کنم که یه پسره زانوش به در خورد بلند گفت کوری گفتم ببخشید این همه راه از اونور برو جیمین گفت اقای محترم برو مزاحمنشو طرف چپ چپ نگاه کردو رفت سوار شدم به جیمین گفتم چرا اینطوری بود گفت بیخیال وقتی رسیدم پیاده شدم جیمین گفت استاد گفتم بله گفت من امشب پارتی دارم بچه هام هستن اگه بخوای ادرسو میفرستم گفتم حتما منم هم سن شمام میام بفرست عا راستی ساعت چند گفت ۸ گفتم باشه ممنون رو به جیمین کردم گفتم استاد صدام نکن اسمم ات رفتم خونه نهار خوردیم به اروگفتم تو نمیخوای بری خونت گفت نه من اینجام چون صاحب خونم بیرونم کرد تا خونه بگیرم پیش توهم مفهومه گفتم اره
شب ساعت۷
حاضر شدم یه لباس سفید پوشیدم موهامو بالا گره زدم و یه فرق نمیه پف دار درست کردم اراش ملایم کردم از خونه زدم بیرون ساعت الان ۸ تا کسی گرفتم و رفتم به ادرسی که جیمین بهم داده رفتم انگار توی خونه بود وارد خونه شدم که یکی از گارسونا گفت پارتی توی حیاط پشت رفتم تو خیاط از پله ها میرفتم پایین کل پسرای توی پارتی بهمن نگاه میکردن رفتم پیش بچه ها گفتم سلام یکی از بچه ها گفت شما استاد مایی چقدر تغییر کردین گفتم بله دوباره به بچه ها گفتم میتونید ات صدام کنید
۸.۲k
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.