Part34
#Part34
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
با بی خیالی و بیتفاوتی نگاش کردم حوصله نداشتم بپرسم کیه، فعلاً میخواستم تا تموم شدن کیک و قهوه ام به شیرینم نگاه کنم
شیرین از نگاه های من کلافه شده بود اگه میدونست من همون کسی هستم که براش اس ام اس های ناشناس میفرستم چه عکس العملی نشون میداد؟
پارمیش از مدل نفس کشیدنش مشخص بود کلافه شده
_ سام تو کی انقدر هیز شدی؟ میدونی این یه توهین بزرگی به منه که من پیشت نشستم و تو داری به یکی دیگه چراغ سبز نشون میدی؟ خدایی یه نگاه به خودت و یه نگاه به دختره بنداز؟
لبخند تلخی زدم، آره نگاه انداختم که هنوز نرفتم جلو و هنوز قدم جلو نذاشتم و شیرین رو مال خودم نکردم! باید در حدی بشم که لیاقت شیرین رو داشته باشم
انقدر وت کشی کردم تا شیرین و یارا از کافه رفتند
وقتی از دیدنش سیر شدم بالاخره رضایت دادم بریم رفتیم پارکینگ و سوار دویست شیش پارمیس شدیم
تا حالا سر نترس داشتم ولی از وقتی که سوار ماشین پارمیس شدم دلهره ی عجیبی به دلم افتاده بود
اگه بلایی سرم بیارند چی میشه؟
مامانم؟! تنها میمونه نه؟ تنها امیدش منم، از وقتی رهام رفته فقط منم موندم و مامان،دارم با زندگیم چیکار میکنم لعنتی، کم تو بدبختی دست و پا زدم؟ میخواستم به پارمیس بگم غلط کردم میخوام پیاده شم همین هک های ریز و خورد برای من بسه
گوشیم رو دراوردم و به لوکیشن شیرین نگاه کردم داشت میرفت سمت خونه
خوبه! خوبه که یکم آروم شده،
میخواستم بهش اس ام اس بزنم بگم دلم آرامشت رو میخواد کاش پیشم بودی !
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
با بی خیالی و بیتفاوتی نگاش کردم حوصله نداشتم بپرسم کیه، فعلاً میخواستم تا تموم شدن کیک و قهوه ام به شیرینم نگاه کنم
شیرین از نگاه های من کلافه شده بود اگه میدونست من همون کسی هستم که براش اس ام اس های ناشناس میفرستم چه عکس العملی نشون میداد؟
پارمیش از مدل نفس کشیدنش مشخص بود کلافه شده
_ سام تو کی انقدر هیز شدی؟ میدونی این یه توهین بزرگی به منه که من پیشت نشستم و تو داری به یکی دیگه چراغ سبز نشون میدی؟ خدایی یه نگاه به خودت و یه نگاه به دختره بنداز؟
لبخند تلخی زدم، آره نگاه انداختم که هنوز نرفتم جلو و هنوز قدم جلو نذاشتم و شیرین رو مال خودم نکردم! باید در حدی بشم که لیاقت شیرین رو داشته باشم
انقدر وت کشی کردم تا شیرین و یارا از کافه رفتند
وقتی از دیدنش سیر شدم بالاخره رضایت دادم بریم رفتیم پارکینگ و سوار دویست شیش پارمیس شدیم
تا حالا سر نترس داشتم ولی از وقتی که سوار ماشین پارمیس شدم دلهره ی عجیبی به دلم افتاده بود
اگه بلایی سرم بیارند چی میشه؟
مامانم؟! تنها میمونه نه؟ تنها امیدش منم، از وقتی رهام رفته فقط منم موندم و مامان،دارم با زندگیم چیکار میکنم لعنتی، کم تو بدبختی دست و پا زدم؟ میخواستم به پارمیس بگم غلط کردم میخوام پیاده شم همین هک های ریز و خورد برای من بسه
گوشیم رو دراوردم و به لوکیشن شیرین نگاه کردم داشت میرفت سمت خونه
خوبه! خوبه که یکم آروم شده،
میخواستم بهش اس ام اس بزنم بگم دلم آرامشت رو میخواد کاش پیشم بودی !
۳.۹k
۲۰ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.