شراب سرخ پارت ۷۱
شراب سرخ پارت ۷۱
#red_wine🍷
کمی حرفای جیمین آرامم کرد: به تو میسپارمش جیمین..دخترمو برام بیار.
جیمین دوستانه به کتفم ضربهای ارام زد و از اتاق خارج شد..
از نبود ا.ت احساس خفگی بهم دست داده بود..
دو تا دکمه از پیراهنم را باز کردم و پنجره را گشودم تا اکسیژن به مغزم برسد ..
چند تا نفس عمیق کشیدم و دم و بازدم کردم..
با صدای ضعیفی خطاب به نامجون گفتم:به همه افراد اعلام آماده باش بده..ممکنه بزودی ا.ت رو پیدا کنیم نمیخوام وقتو تلف کنم. اون باید سریع به خونش برگرده..حتما تا الان خیلی ترسیده!
این سنگ چه بود راه گلویم را بسته بود ، این چه سنگی بود که اینقدر مرا عاجز کرده بود از ادامه دادن به حرفم..
نامجون:نگران نباش من حلش میکنم...جیمین هم که میدونی تو کارش حرفهایه سریع پیداش میکنیم..قبل اینکه خراشی روی تن دخترت بیوفته!.نمیزارم مثل تههورا از دستش بدی!!
با به یاد اوردن خاطره دردناک تههورا به سمت نامجون چرخیدم و فقط چشم های خاموشم را بهش دادم ..
نامجون برای اماده کردن افراد بیرون رفت و من چه ناتوان شده بودم ..
نمیزاشتم ا.ت به سرنوشت طفلم دچار شود اگر من کیم تهیونگ بودم نمیزاشتم این اتفاق بیوفتد ..
کسی را که جرعت کرده بود ا.ت را بدزد را پیدا میکردم و سرش را بی تردید میزدم..
جیمین نتونسته بود ان حرومی ها را پیدا کند..
جیمین:ما ماشینو پیدا کردیم اما کسی داخلش نبود.. دوربین های اطراف اون منطقه هم چک کردم، اما لحظهای که داشتن جابجا میشدن رو دوربین ها نگرفتن.. اما افرادمون همونجا دارن پرسه میزنن تا شاید اثری از ا.ت پیدا کنند .. ما پیداش میکنیم کیم نگران...
نگذاشتم جیمین حرفش را ادامه دهد و داد زدم: نگران؟!! تو واقعا فکر میکنی من نگرانم جیمین؟ من دارم میمیرم من دارم از نبود ا.ت کنارم زجر میکشم ، دارم خودخوری میکنم که کیم بزرگ اونقدر ناتوان بی عرضه شده که زنشو از جلو چشماش دزدیدن..
نامجون سعی کرد آرامم کند: باشه کیم ببین هممون نگرانیم اما همه داریم هر کار از دستمون بر میاد میکنیم.. طرف خیلی زرنگ بوده هیچ سرنخی جز پلاک ماشین بجا نزاشته که اونم متاسفانه به بست رسوندمون..
فقط یک شخص میتونست کمک کند فقط یکی میتونست ا.ت را برایم پیدا کند...
او هکر حرفهای بود، او حتما میتونست ا.ت را پیدا کند.. حتما میتونست...
رو به جیمین محکم گفتم: برام مین یونگی رو بیار جیمین .. اون میتونه کمک مون کنه..یالا پسر!
جیمین با فهمیدن اینکه او هکر است و میتواند توی این مسئله دست ما را جلوتر پیش ببرد ، بدون هیچ مکثی رفت تا مین یونگی را برایم بیاورد..
دلهره ای به دلم افتاد..
نامجون بو برد که ممکن است پیام از طرف کی باشد.
جلو امد و پرسید:ممکنه از طرف اونایی که ا.ت رو دزدین باشه..
نفسم حبس شد و پیام را باز کردم
+
#red_wine🍷
کمی حرفای جیمین آرامم کرد: به تو میسپارمش جیمین..دخترمو برام بیار.
جیمین دوستانه به کتفم ضربهای ارام زد و از اتاق خارج شد..
از نبود ا.ت احساس خفگی بهم دست داده بود..
دو تا دکمه از پیراهنم را باز کردم و پنجره را گشودم تا اکسیژن به مغزم برسد ..
چند تا نفس عمیق کشیدم و دم و بازدم کردم..
با صدای ضعیفی خطاب به نامجون گفتم:به همه افراد اعلام آماده باش بده..ممکنه بزودی ا.ت رو پیدا کنیم نمیخوام وقتو تلف کنم. اون باید سریع به خونش برگرده..حتما تا الان خیلی ترسیده!
این سنگ چه بود راه گلویم را بسته بود ، این چه سنگی بود که اینقدر مرا عاجز کرده بود از ادامه دادن به حرفم..
نامجون:نگران نباش من حلش میکنم...جیمین هم که میدونی تو کارش حرفهایه سریع پیداش میکنیم..قبل اینکه خراشی روی تن دخترت بیوفته!.نمیزارم مثل تههورا از دستش بدی!!
با به یاد اوردن خاطره دردناک تههورا به سمت نامجون چرخیدم و فقط چشم های خاموشم را بهش دادم ..
نامجون برای اماده کردن افراد بیرون رفت و من چه ناتوان شده بودم ..
نمیزاشتم ا.ت به سرنوشت طفلم دچار شود اگر من کیم تهیونگ بودم نمیزاشتم این اتفاق بیوفتد ..
کسی را که جرعت کرده بود ا.ت را بدزد را پیدا میکردم و سرش را بی تردید میزدم..
جیمین نتونسته بود ان حرومی ها را پیدا کند..
جیمین:ما ماشینو پیدا کردیم اما کسی داخلش نبود.. دوربین های اطراف اون منطقه هم چک کردم، اما لحظهای که داشتن جابجا میشدن رو دوربین ها نگرفتن.. اما افرادمون همونجا دارن پرسه میزنن تا شاید اثری از ا.ت پیدا کنند .. ما پیداش میکنیم کیم نگران...
نگذاشتم جیمین حرفش را ادامه دهد و داد زدم: نگران؟!! تو واقعا فکر میکنی من نگرانم جیمین؟ من دارم میمیرم من دارم از نبود ا.ت کنارم زجر میکشم ، دارم خودخوری میکنم که کیم بزرگ اونقدر ناتوان بی عرضه شده که زنشو از جلو چشماش دزدیدن..
نامجون سعی کرد آرامم کند: باشه کیم ببین هممون نگرانیم اما همه داریم هر کار از دستمون بر میاد میکنیم.. طرف خیلی زرنگ بوده هیچ سرنخی جز پلاک ماشین بجا نزاشته که اونم متاسفانه به بست رسوندمون..
فقط یک شخص میتونست کمک کند فقط یکی میتونست ا.ت را برایم پیدا کند...
او هکر حرفهای بود، او حتما میتونست ا.ت را پیدا کند.. حتما میتونست...
رو به جیمین محکم گفتم: برام مین یونگی رو بیار جیمین .. اون میتونه کمک مون کنه..یالا پسر!
جیمین با فهمیدن اینکه او هکر است و میتواند توی این مسئله دست ما را جلوتر پیش ببرد ، بدون هیچ مکثی رفت تا مین یونگی را برایم بیاورد..
دلهره ای به دلم افتاد..
نامجون بو برد که ممکن است پیام از طرف کی باشد.
جلو امد و پرسید:ممکنه از طرف اونایی که ا.ت رو دزدین باشه..
نفسم حبس شد و پیام را باز کردم
+
۱.۷k
۱۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.