شراب سرخ پارت ۷۲
شراب سرخ پارت ۷۲
#red_wine #red_wine🍷
نفسم حبس شد و پیام را باز کردم
+ ویسه!
نامجون: بازش کن..
ویس رو باز کردم..
و صدای مردی که با دستگاه دستکاری و ضخیم شده بود پخش شد:خیلی وقته دنبالت می دوم کیم! میبینم که حالا تو داری دنبالم وحشتزده می دویی..
خنده بلندی سر داد که از خشم دندان قروچهای کردم ادامه داد: بیبی خیلی نازی داری کیم تهیونگ ، نمیشه ازش گذشت.. مردای من دارن برای لمس تن دخترت نقشه های کثیفی میکشن..بنظرت دخترت میتونه زیر مردای من دوام بیاره؟
او چه گوهی خورده بود ؟!!!
نفس هایم کشدار شد و تنم از فشار خشم و عصبانیت داغ شد.
تحمل حرفای وقیحانه اشو نداشتم ..
نامجون سعی داشت ارامم کند اما من دیگر نمیفهمیدم دارم چیکار میکنم..
خاک تو سرت کیم ... خاک تو سر غیرتت ...
مغزم قفل کرده بود فقط با خشونت تمام وسایل های روی میز را پرت میکردم و با صدای وحشتناکی درهم میشکست.
مشت هایم را پی در پی روی میز می کوبیدم دردی که با برخورد دستم به میز بهم منتقل میشد نمیتوانست از خشم و عصبانیتم کم کند ..
میکوبیدم و به مردانگی خودم لعنتی میفرستادم، به وجود خودم لعنتی فرستادم..
خدایا من نتونستم از فرشته های زمینیات درست مراقبت کنم خدایا من نتونستم محکم بغلشون بگیرم و بگم که چقدر دوستشون دارم..
خدایا از من بگذر .. خواهش میکنم او
#red_wine #red_wine🍷
نفسم حبس شد و پیام را باز کردم
+ ویسه!
نامجون: بازش کن..
ویس رو باز کردم..
و صدای مردی که با دستگاه دستکاری و ضخیم شده بود پخش شد:خیلی وقته دنبالت می دوم کیم! میبینم که حالا تو داری دنبالم وحشتزده می دویی..
خنده بلندی سر داد که از خشم دندان قروچهای کردم ادامه داد: بیبی خیلی نازی داری کیم تهیونگ ، نمیشه ازش گذشت.. مردای من دارن برای لمس تن دخترت نقشه های کثیفی میکشن..بنظرت دخترت میتونه زیر مردای من دوام بیاره؟
او چه گوهی خورده بود ؟!!!
نفس هایم کشدار شد و تنم از فشار خشم و عصبانیت داغ شد.
تحمل حرفای وقیحانه اشو نداشتم ..
نامجون سعی داشت ارامم کند اما من دیگر نمیفهمیدم دارم چیکار میکنم..
خاک تو سرت کیم ... خاک تو سر غیرتت ...
مغزم قفل کرده بود فقط با خشونت تمام وسایل های روی میز را پرت میکردم و با صدای وحشتناکی درهم میشکست.
مشت هایم را پی در پی روی میز می کوبیدم دردی که با برخورد دستم به میز بهم منتقل میشد نمیتوانست از خشم و عصبانیتم کم کند ..
میکوبیدم و به مردانگی خودم لعنتی میفرستادم، به وجود خودم لعنتی فرستادم..
خدایا من نتونستم از فرشته های زمینیات درست مراقبت کنم خدایا من نتونستم محکم بغلشون بگیرم و بگم که چقدر دوستشون دارم..
خدایا از من بگذر .. خواهش میکنم او
۱.۷k
۱۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.