پارت۱۷
پارت۱۷
جونگکوک: اروم باش چیزی نمیشه این فقط یه خوابه باشه
ات: اره این فقط یه خوابه چیزی نیست.... به چیزایه خوبی فکر میکنم (ترس)
کم کم داشت اون شخص اتو میکشید طرف خودش
ات: جونگکوک... اون داره منو میکشه طرف خودش (بغض)
جونگکوک دستایه اتو میگیره مهکم میگرتش
اما زوره اون شخص بیشتر بود اتو پرت کرد خورد به دیوار... اون هیولا رفت جلویه ات چونشو گرفت گفت
هیولا: من تورو میکشم... من تورو میشناسم تو روح هستی تو خواهرمو کشتی عوضی (ترسناک، سرد، خشن)
ات که گیج شده بود گفت
ات: من... اصلا.... خواهرتو.. نمشناسم... تو کی هستی (ترس)
هیولا: شاید یادت نیاد ولی تو زندگیمو نابود کردی... تو خواهرمو کشتی عوضی (عربده)
جونگکوک اصلشو دراورد شلیک کرد به اون هیولا هیولا بیهوش شد... جونگکوک اتو بغل کرد. با یه شلیک اون درو باز کرد. جونگکوک بردتش تویه اتاق خودش گذاتش رویه تخت
جونگکوک: ات حالت خوبه... جایت درد نمیکنه (نگران)
ات: میشه... پیشم... باشی.. من... من حس خوبی.. نمیکنم..... میترسم دوباره بیاد
جونگکوک: باشه... پیشتم تو فقط اروم باش باشه
ات: اون بهم گفت... تو خواهرمو کشتی و من اصلا نمیدونم خواهرش کیه
جونگکوک: اروم باش نمیخواد به خودت فشار بیاری
ات: جونگکوک میشه... بغلت کنم (کیوت)
جونگکوک: بغلم کنی... باشه بیا بغلم
ات رفت بغله جونگکوک. ات حس امنیت میکرد. همینجوری بغله هم بودن که خوابیدن.......
لایک 🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪
#فیک_جونگکوک
جونگکوک: اروم باش چیزی نمیشه این فقط یه خوابه باشه
ات: اره این فقط یه خوابه چیزی نیست.... به چیزایه خوبی فکر میکنم (ترس)
کم کم داشت اون شخص اتو میکشید طرف خودش
ات: جونگکوک... اون داره منو میکشه طرف خودش (بغض)
جونگکوک دستایه اتو میگیره مهکم میگرتش
اما زوره اون شخص بیشتر بود اتو پرت کرد خورد به دیوار... اون هیولا رفت جلویه ات چونشو گرفت گفت
هیولا: من تورو میکشم... من تورو میشناسم تو روح هستی تو خواهرمو کشتی عوضی (ترسناک، سرد، خشن)
ات که گیج شده بود گفت
ات: من... اصلا.... خواهرتو.. نمشناسم... تو کی هستی (ترس)
هیولا: شاید یادت نیاد ولی تو زندگیمو نابود کردی... تو خواهرمو کشتی عوضی (عربده)
جونگکوک اصلشو دراورد شلیک کرد به اون هیولا هیولا بیهوش شد... جونگکوک اتو بغل کرد. با یه شلیک اون درو باز کرد. جونگکوک بردتش تویه اتاق خودش گذاتش رویه تخت
جونگکوک: ات حالت خوبه... جایت درد نمیکنه (نگران)
ات: میشه... پیشم... باشی.. من... من حس خوبی.. نمیکنم..... میترسم دوباره بیاد
جونگکوک: باشه... پیشتم تو فقط اروم باش باشه
ات: اون بهم گفت... تو خواهرمو کشتی و من اصلا نمیدونم خواهرش کیه
جونگکوک: اروم باش نمیخواد به خودت فشار بیاری
ات: جونگکوک میشه... بغلت کنم (کیوت)
جونگکوک: بغلم کنی... باشه بیا بغلم
ات رفت بغله جونگکوک. ات حس امنیت میکرد. همینجوری بغله هم بودن که خوابیدن.......
لایک 🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪
#فیک_جونگکوک
۹.۷k
۰۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.