عمارتکیمتهیونگ

#عمارت_کیم_تهیونگ
#پارت_۲۱
داهیون:تا وقتی تکلیف ساعتم مشخص نشه هیچکس هیچ جا نمیره
کوک:واقعا برات متاسفم...پول چه به روزت آورده..
باشه.....
تا وقتی بی گناهی میونگ رو اثبات نکنم نمیرم.
بعد از مچ دست راستم گرفت و برد تو اتاقم
کوک:تهیونگ ، داهیون،از پشت سرم بیاین
اینو گفت.و کشان کشان منو برد تو اتاق
کوک خم شد و جعبه ساعت رو از زیر تخت برداشت.
کوک؛من یه مدت پلیس بودم(عععلیکی میگه،با لحن بابا پنجعلی)
...میریم کلانتری و یه آزمایش از این جعبه میگیرم
داهیون و میونگ رو هم میبرم
از اثر انگشت اونا می‌فهمیم که این کار کدومشون بوده
من که از خودم اطمینان داشتم سریع قبول کردم و گفتم
_من قبول میکنم،همین حالا بریم
داهیون با استرس گفت
داهیون:و...ولی
کوک؛چیه؟...چرا ترس برت داشته؟
داهیون:من؟...عمرا...
تهیونگ؛داهیون...میدونم که کار خودت بوده
فقط یه معذرت خواهی کوچیک کن
داهیون:چییی؟
داهیون:همش..همش بخاطر این ...این دختره
اس
تهیونگ:نه اتفاقا...اینبار همچی تقصیر خودته
خودت تو نقشه ای که کشیده بودی گیر افتادی
داهیون:پس سهمم چی میشه؟
تهیونگ پوزخندی زد وگفت
تهیونگ؛سهم؟...همین که دارم صحیح و سالم از عمارت ام پرتت کردم بیرون خودش خیلیه
*میدونم اینجاش مسخره شده بگذرین ازش🙂‍↕️🤡🌹🌹*
دیدگاه ها (۱۱)

#عمارت_کیم_تهیونگ #پارت_۲۲داهیون:ته..تهیونگداهیون زانو زد وپ...

#عمارت_کیم_تهیونگ #پارت_۲۳صبح با برخورد خورشید روی صورتم چشم...

#عمارت_کیم_تهیونگ #پارت_۲۰کوک:وقتی میگه ندزدیده یعنی ندزدیده...

#عمارت_کیم_تهیونگ #پارت_۱۹بعد از اون اتفاق تو اتاق حس ام نسب...

kiss of life

تکپارتی تهکوک طنزززز

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط