تو مال منی
پارت ۶۷
که یهو صدای جیغ یه نفر از جلو روم اومد سرعت رفتم جلو که دیدم ا.ت به صندلی بسته شده خواستم برم سمتش که دست یه نفر که تفنگ گرفته بود از اون تاریکی ظاهر شد و گذاشتش روی سر ا.ت دهن ا.ت بسته شده بود ولی چشماش باز بود ترس تو چشماش موج میزد دوست داشتم همین الان تو بغلم بگیرمش و ارومش کنم وقتی تفنگ رو دیدم عقب عقب رفتم
کوک : باشه آروم باش بهش صدمه ای نزن ( استرس)
فرد ناشناس : خیلی برات عزیز شده مگه نه
کوک : تو کی هستی چی کار با ا.ت داری
فرد ناشناس : اهههه خوشم نمیاد سوال رو با سوال جواب بدی ( صداش عادی نیست و با دستگاه تغییر داده )
کوک : اره برام عزیزه
فرد ناشناس : مثل اینکه توهم برای اون عزیزی ولی .....
از لای تاریکی ها اومد بیرون و گفت
فرو ناشناس : من همچین اجازه ای نمیدم به هیچ کدومتون
کوک : اوووو......ن وو ( شک)
اون وو : چیه فکر نمیکردی که من بخوام دوباره ظاهر بشم جئون جونگ کوک
کوک : تو مگه از من کینه نداری ا.ت رو ول کن
اون وو : اتفاقا ا.ت شده نقطه ضعف تو و من میتونم از راه اون تورو اذیت کنم
کوک : چی کار میخوای بکنی
اون وو : میبینی
اون وو : خانم ا.ت میخوام مکالمه کوک و تهیونگ توی شرکت رو برات بزارم
کوک : چ ...چی ؟
اون وو : چیه ترسیدی
دهن ا.ت رو باز کرد
ا.ت : مرتیکه کثافت حرومzاده
اون وو: بهتره اول فیلم رو ببینی بعد ببینیم این حرف هارو به من میزنی یا یه اون ( کوک رو میگه)
ویو ا.ت
اون وو فیلم رو پخش کرد که انگار گفتگو بین کوک و تهیونگ بود ( همون صحبتی که کوک و تهیونگ تو شرکت کردن سر بابای ا.ت )
ا.ت لحظه به لحظه اون ویدیو رو نگاه میکرد و هر حرف بدی که جونگ کوک در باره ا.ت میزد یک قطره اشک از چشمان اوت که بخاطر گریه مثل مروارید برق میزدند میافتاد آخرای فیلم ا.ت سرش رو آورد پایین و فقط گوش میداد و چشماش به زمین بود . فیلم به پایان رسید و اون وو گفت
اون وو : خب حالا اون فوش ها مطلق به کیه
کوک در شک فرو رفته بود عذاب وجدان تمام بدنش رو گرفته بود و نمیدونست چی بگه
کوک : ا.ت من ....
ا.ت حرفش رو قطع کرد و گفت
ا.ت : بابام کجاست بابایی اصلیم ( درحالی این رو میگه که سرش پایینه )
کوک : من نمیدونم ا.ت من........
کوک داشت حرف میزد که یهو .....
که یهو صدای جیغ یه نفر از جلو روم اومد سرعت رفتم جلو که دیدم ا.ت به صندلی بسته شده خواستم برم سمتش که دست یه نفر که تفنگ گرفته بود از اون تاریکی ظاهر شد و گذاشتش روی سر ا.ت دهن ا.ت بسته شده بود ولی چشماش باز بود ترس تو چشماش موج میزد دوست داشتم همین الان تو بغلم بگیرمش و ارومش کنم وقتی تفنگ رو دیدم عقب عقب رفتم
کوک : باشه آروم باش بهش صدمه ای نزن ( استرس)
فرد ناشناس : خیلی برات عزیز شده مگه نه
کوک : تو کی هستی چی کار با ا.ت داری
فرد ناشناس : اهههه خوشم نمیاد سوال رو با سوال جواب بدی ( صداش عادی نیست و با دستگاه تغییر داده )
کوک : اره برام عزیزه
فرد ناشناس : مثل اینکه توهم برای اون عزیزی ولی .....
از لای تاریکی ها اومد بیرون و گفت
فرو ناشناس : من همچین اجازه ای نمیدم به هیچ کدومتون
کوک : اوووو......ن وو ( شک)
اون وو : چیه فکر نمیکردی که من بخوام دوباره ظاهر بشم جئون جونگ کوک
کوک : تو مگه از من کینه نداری ا.ت رو ول کن
اون وو : اتفاقا ا.ت شده نقطه ضعف تو و من میتونم از راه اون تورو اذیت کنم
کوک : چی کار میخوای بکنی
اون وو : میبینی
اون وو : خانم ا.ت میخوام مکالمه کوک و تهیونگ توی شرکت رو برات بزارم
کوک : چ ...چی ؟
اون وو : چیه ترسیدی
دهن ا.ت رو باز کرد
ا.ت : مرتیکه کثافت حرومzاده
اون وو: بهتره اول فیلم رو ببینی بعد ببینیم این حرف هارو به من میزنی یا یه اون ( کوک رو میگه)
ویو ا.ت
اون وو فیلم رو پخش کرد که انگار گفتگو بین کوک و تهیونگ بود ( همون صحبتی که کوک و تهیونگ تو شرکت کردن سر بابای ا.ت )
ا.ت لحظه به لحظه اون ویدیو رو نگاه میکرد و هر حرف بدی که جونگ کوک در باره ا.ت میزد یک قطره اشک از چشمان اوت که بخاطر گریه مثل مروارید برق میزدند میافتاد آخرای فیلم ا.ت سرش رو آورد پایین و فقط گوش میداد و چشماش به زمین بود . فیلم به پایان رسید و اون وو گفت
اون وو : خب حالا اون فوش ها مطلق به کیه
کوک در شک فرو رفته بود عذاب وجدان تمام بدنش رو گرفته بود و نمیدونست چی بگه
کوک : ا.ت من ....
ا.ت حرفش رو قطع کرد و گفت
ا.ت : بابام کجاست بابایی اصلیم ( درحالی این رو میگه که سرش پایینه )
کوک : من نمیدونم ا.ت من........
کوک داشت حرف میزد که یهو .....
- ۲۸.۷k
- ۲۰ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط