p19
خواستم سوار ماشین بشم که یکی بازومو گرفت برگشتم که تهیون بود
+چیزی شده؟
تهیون:اون کی بود که اذیتت میکرد؟
+نمیدونم کلیدم گم شده بود
تهیون:آها باش
تهیون منو به ماشین چسبوند
+تهیون الان وقتش نیس
تهیون:یاااا نمیتونم بوست کنم؟
لباشو آروم بوس کردم
+بیا...دیگه بزار برم توهم به پدرت خبر بده که ناهار بیاد خونمون
تهیون:باشه میگم مواظب خودت باش
+باش بای
سوار ماشین شدم و راه افتادم به سمت پارک سرسبز
روی نیمکت نشستم و لپ تاپو باز کردم و کتابمو برداشتم یه چیزای باحال و خوبی که توی لپ تاپ میدیم رو مینوشتم
#جونگ کوک
جلوی عمارت پارک کردم
لوهان:تو نمیای خونه؟
جونگ کوک:نه من میرم پارک
لوهان:باشه لطفا زخمی برنگرد خونه بعدشم مثل آدم رفتار کن
جونگ کوک:پارک لوهان از ماشین پیاده شو دیگه
لوهان:از دست تو...برو
بعد که از ماشین پیاده شد به سمت پارک حرکت کردم وقتی رسیدم کسی این طرفا نبود ولی یه دختر که لباساش شبیه جی هی بود رفتم نزدیکش و پشت گوشش ایستادم
جونگ کوک:جی هی؟
جیغ زدو کتاب و لپ تاپش افتاد زمین بلند شد و به طرفم برگشت
+تو..تو اینجا چیکار میکنی زهر ترک شدم
جونگ کوک:او معذرت میخوام
+یااااا لپ تاپمو شکوندی
جونگ کوک:توکه پولداری یه دونه میخری
+نمیخواااام من اینو خیلی دوست داشتم
جونگ کوک:اوفففف دیگه تقصیر خودت بود
+بیشور
جونگ کوک:مرسی
لپ تاپشو برداشت و رفت توی ماشین کتابمو برداشتم و گذاشتم داخل ژاکتم
ماشینو روشن کرد و رفت منم ماشینو روشن کردم و دنبالش رفتم که وسط راه ماشینش خاموش شد هرچقدر روشن کرد نمیشد از ماشین پیاده شدم و رفتم جلوی شیشه دستمو بالای در گذاشتم و به شیشه زدم شیشه رو داد پایین
جونگ کوک:مشکلی پیش اومده پرنسس
+روشن نمیشه
جونگ کوک:پس صبر کن
جلوی ماشینو باز کردم و کمی انگولک کردم
جونگ کوک:گاز بده،گاز بده،...بفرما درست شد
+مرسی
جونگ کوک:خواهش میکنم پرنسس عا راستی
یه کاغذ دراوردم و روش شمارمو نوشتم
جونگ کوک:بیا
+این چیه؟
جونگ کوک:شمارمه
+شمارتو میخوام چیکار؟
جونگ کوک:فردا به دردت میخوره
+هوم؟
جونگ کوک:مواظب باش خراب نکنی باز ماشینو...بای
+صبر کن ببینم وایسا...اوففف عجب پسریه...بگیرم...
#جی هی
به سمت خونه حرکت کردم و از ماشین پیاده شدم که از تعجب شاخ دراوردمممممم که نگم دیگه این اینجا چیکار میکنه؟
+یااااا تو اینجا چیکار میکنی
جونگ کوک:بعدا میفهمی
اینو گفت و رفت
این که با من راه افتاد یعنی این همه راه؟
رفتم داخل خونه
+سلام
تهیون:سلام چاگی
پ.ت:اووو اینه دختر خوشگلمون؟
+سلام عمو جان شیم جی هی هستم
پ.ت:شناختمت پدر صدام کن
+چشم پدر
پج:عزیزم ناهار آمادست؟
پ.ج:آره الان میارن...مینا؟میاری؟
مینا:بله الان میارم
پ.ج:بفرمایین سر سفره بشینیم
بعد ناهار روی مبل نشسته بودیم پدرامون سلام مادرامون اونور سالن نشسته بودن و منو جیمین و تهیون این طرف بودیم تهیون روی پام دراز کشیده بود و جیمین روبروم با گوشی بازی میکرد و بعضی وقتا جوری نگام میکرد که رومو به اونور میبردم تهیون با گوشیش بازی میکرد
داشتم همینطوری موهای تهیونو نوازش میکردم که به گوشیم پیام اومد رفتم داخل واتساپ و منتظر فیلمی که هنوز لود نشد بود موندم وقتی بازش کردم دنیا رو سرم خراب شد
+م..من یه لحظه برم دستشویی
بعد بدون اینکه بفهمم تهیون چی میگه رفتم دستشویی به گردنم آب زدم...گوشیمو برداشتم و به جیمین پیام دادم "بیا دستشویی"
از دستشویی بیرون اومدم و منتظرش شدم
_چیزی شده
+آره...تو چطور جرعت میکنی به من نزدیک بشی هم؟
_خوب چیشده که؟
+جیمین چرا نمیخوای بفهمی تو نباید بهم نزدیک بشی
_واسه چی؟من میتونم بهت نزدیک بشم فقط تو موافق باشی دیگه تمومه
+اِ اگه اینو بهت نشون بدم چی؟
ویدیویی که لوهان ازمون گرفته بود رو بهش نشون دادم
+چیشد زبونت بند اومد؟
_ای..لینو کی فرستاده؟
+الان اون مهمه؟
_نکنه کار لوهانه؟
+اره کار خودشه...اگه اینو خانوادمون ببینه خیلی بد میشه...خواهش میکنم نزار کسی ببینه
_آه....باشه سعیمو میکنم
همون موقع گوشی جیمین پیام اومد
+چیزی شده؟
تهیون:اون کی بود که اذیتت میکرد؟
+نمیدونم کلیدم گم شده بود
تهیون:آها باش
تهیون منو به ماشین چسبوند
+تهیون الان وقتش نیس
تهیون:یاااا نمیتونم بوست کنم؟
لباشو آروم بوس کردم
+بیا...دیگه بزار برم توهم به پدرت خبر بده که ناهار بیاد خونمون
تهیون:باشه میگم مواظب خودت باش
+باش بای
سوار ماشین شدم و راه افتادم به سمت پارک سرسبز
روی نیمکت نشستم و لپ تاپو باز کردم و کتابمو برداشتم یه چیزای باحال و خوبی که توی لپ تاپ میدیم رو مینوشتم
#جونگ کوک
جلوی عمارت پارک کردم
لوهان:تو نمیای خونه؟
جونگ کوک:نه من میرم پارک
لوهان:باشه لطفا زخمی برنگرد خونه بعدشم مثل آدم رفتار کن
جونگ کوک:پارک لوهان از ماشین پیاده شو دیگه
لوهان:از دست تو...برو
بعد که از ماشین پیاده شد به سمت پارک حرکت کردم وقتی رسیدم کسی این طرفا نبود ولی یه دختر که لباساش شبیه جی هی بود رفتم نزدیکش و پشت گوشش ایستادم
جونگ کوک:جی هی؟
جیغ زدو کتاب و لپ تاپش افتاد زمین بلند شد و به طرفم برگشت
+تو..تو اینجا چیکار میکنی زهر ترک شدم
جونگ کوک:او معذرت میخوام
+یااااا لپ تاپمو شکوندی
جونگ کوک:توکه پولداری یه دونه میخری
+نمیخواااام من اینو خیلی دوست داشتم
جونگ کوک:اوفففف دیگه تقصیر خودت بود
+بیشور
جونگ کوک:مرسی
لپ تاپشو برداشت و رفت توی ماشین کتابمو برداشتم و گذاشتم داخل ژاکتم
ماشینو روشن کرد و رفت منم ماشینو روشن کردم و دنبالش رفتم که وسط راه ماشینش خاموش شد هرچقدر روشن کرد نمیشد از ماشین پیاده شدم و رفتم جلوی شیشه دستمو بالای در گذاشتم و به شیشه زدم شیشه رو داد پایین
جونگ کوک:مشکلی پیش اومده پرنسس
+روشن نمیشه
جونگ کوک:پس صبر کن
جلوی ماشینو باز کردم و کمی انگولک کردم
جونگ کوک:گاز بده،گاز بده،...بفرما درست شد
+مرسی
جونگ کوک:خواهش میکنم پرنسس عا راستی
یه کاغذ دراوردم و روش شمارمو نوشتم
جونگ کوک:بیا
+این چیه؟
جونگ کوک:شمارمه
+شمارتو میخوام چیکار؟
جونگ کوک:فردا به دردت میخوره
+هوم؟
جونگ کوک:مواظب باش خراب نکنی باز ماشینو...بای
+صبر کن ببینم وایسا...اوففف عجب پسریه...بگیرم...
#جی هی
به سمت خونه حرکت کردم و از ماشین پیاده شدم که از تعجب شاخ دراوردمممممم که نگم دیگه این اینجا چیکار میکنه؟
+یااااا تو اینجا چیکار میکنی
جونگ کوک:بعدا میفهمی
اینو گفت و رفت
این که با من راه افتاد یعنی این همه راه؟
رفتم داخل خونه
+سلام
تهیون:سلام چاگی
پ.ت:اووو اینه دختر خوشگلمون؟
+سلام عمو جان شیم جی هی هستم
پ.ت:شناختمت پدر صدام کن
+چشم پدر
پج:عزیزم ناهار آمادست؟
پ.ج:آره الان میارن...مینا؟میاری؟
مینا:بله الان میارم
پ.ج:بفرمایین سر سفره بشینیم
بعد ناهار روی مبل نشسته بودیم پدرامون سلام مادرامون اونور سالن نشسته بودن و منو جیمین و تهیون این طرف بودیم تهیون روی پام دراز کشیده بود و جیمین روبروم با گوشی بازی میکرد و بعضی وقتا جوری نگام میکرد که رومو به اونور میبردم تهیون با گوشیش بازی میکرد
داشتم همینطوری موهای تهیونو نوازش میکردم که به گوشیم پیام اومد رفتم داخل واتساپ و منتظر فیلمی که هنوز لود نشد بود موندم وقتی بازش کردم دنیا رو سرم خراب شد
+م..من یه لحظه برم دستشویی
بعد بدون اینکه بفهمم تهیون چی میگه رفتم دستشویی به گردنم آب زدم...گوشیمو برداشتم و به جیمین پیام دادم "بیا دستشویی"
از دستشویی بیرون اومدم و منتظرش شدم
_چیزی شده
+آره...تو چطور جرعت میکنی به من نزدیک بشی هم؟
_خوب چیشده که؟
+جیمین چرا نمیخوای بفهمی تو نباید بهم نزدیک بشی
_واسه چی؟من میتونم بهت نزدیک بشم فقط تو موافق باشی دیگه تمومه
+اِ اگه اینو بهت نشون بدم چی؟
ویدیویی که لوهان ازمون گرفته بود رو بهش نشون دادم
+چیشد زبونت بند اومد؟
_ای..لینو کی فرستاده؟
+الان اون مهمه؟
_نکنه کار لوهانه؟
+اره کار خودشه...اگه اینو خانوادمون ببینه خیلی بد میشه...خواهش میکنم نزار کسی ببینه
_آه....باشه سعیمو میکنم
همون موقع گوشی جیمین پیام اومد
۱۳.۶k
۲۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.