🥀فصل دوم پارت 16🥀
اقایه چویی: ببخشید که مزاحمتون شدم این جلسه رو برایه شکست ژان ماکاتو ترتیب دادم
جیمین : آقا یه چویی شما وکیل همیه مافیای کره هستین این چه حرفیه
هیونجین: نقشیی دارین
اقایه چویی: بله همیه باندا به گوش باشین بچه یا بزرگ مرد یا زن مهم نیست شما باید هویتشون رو بفهمین میدونم همیه باند ها باهام مشکل داریم ولی باید مشکلات خودتون رو کنار بزارید اگه ژان ماکاتو به کره باید کاره همیه مافیا ها تمومه
جیمین : اصلا ژان ماکاتو چه مشکلی با ما داره چرا به برادره هیونجین همله کرد چرا میخواست ما رو به جونه هم بندازن
هیونجین آنقدر عصبانی شد و به اقایه چویی با نفرت نگاه کرد و گفت
هیونجین: با دستایه خودم میکشمش
اقایه چویی: درکت میکنم و راستی باند پارک و بنگ ها باید یکی بشن
جیمین که رویه صندلی یه نفره نشسته بود و پاشو رویه اونیکی پاش گذاشته بود گفت
جیمین : چی چرا باید همچین کاری بکنیم
اقایه چویی : جیمین پسرم از وقتی جایه پدرت اومدی خیلی باند بالا رفته در حدی که همه واسش اسم گذاشتن
هیونجین : باشه من فقد بخاطره داداشم هر کاری میکنم
جیمین با چهره شوکه کنندش روبه هیونجین کرد
جیمین : چی تو دیونه شدی چرا
اقایه چویی: جز شما کسی دیگی نمیتونه ژان ماکاتو رو شکست بده
جیمین به صندلی تیکه داد و با اعتماد به نفس گفت جیمین : باشه یه شرط دارم
اقایه چویی: می شنویم
جیمین: باید بهم بگی که ژان ماکاتو چه پدر کشته گی با ما داره
اقایه چویی: مهم نیست بعد از این حرفش از صندلی بلند شد هر وقت شکستش دادی بهت میگم بلخره نمی گی میخواهی با بنگ ها شریک بشی
جیمین : باشه قبله
هیونجین : خوب دیگه شریک شدیم
جیمین : اره شریک شدیم من دیکه بیچارم با همچین ادمه پرویی شریک شدم
هیونجین دست به سینه شد و به صندلی تیکه داد و گفت
هیونجین :ایش تو از خداتم باشه
جیمین : خفشو حوصلتو ندارم
هیونجین : چیه چرا حوصله نداری همین که ازدواج کردی حوصله نداری اره من دوستم این برایه چیه
جیمین: ای بابا به تو چه
هیونجین : هر پسر بعد از ازدواجش میگه حوصله ندارم و به زنش خیانت میکنه
جیمین با عصبانیت به سمته هیونجین بلند شد
جیمین : هیونجین خفشو من هیچ وقت به ات خیانت نمیکنم اون تویی اینکه ازدواج کنی به زنت خیانت میکنی
هیونجین از رویه صندلی بلند شد دستاشو تویه جیبش کرد
هیونجین: بابا شوخی کردم بی جنبه ما دیگه شریکیم (آخرش خندیی کرد)
جیمین : یخ کنی نمک دون
《《《《《《《《《《
ویو ات
ساعت 11 شب شد بازم از جیمین خبر نبود که هم گوشیشو جواب میداد تویه اوتاقم نشسته بودم که صدای انیوپ رو شنیدم و زود رفتم سالون
ادانه دارد
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.