معجزه من
معجزه من
پارت ۳۵
پسره امد نزدیکم تا امد بهم دست بزنه دیدم رامتین به پسره لگد زد،مغزم هنگ کرده بود بعد ۵ سال دیدمش اونی ک هرشب فقط خوابشو میدیم همون ک بخاطرش دوبار خودکشی کردم خیلی جا افتاده تر و جذاب تر شده بود رامتین تا امدم دومی رو بزنه نمدونم از کجا امیرعلی امد کلا پشم هایم ریخته بود دوتایشون ۵ نفررو زدن دیگ همه از خونه هاشون امدن بیرون امدن زنگ بزنن به پلیس اونا فرار کردن
رامتین:برین خونه هاتون فرار کردن
همه رفتن خونه هاشون روبرو کوچه یک پارک بود نشستیم تو پارک ک دیدم ابرو امیرعلی داره خون میاد
النا: اخ امیرعلی از ابروت داره خون میاد
از تو کیفم دستمال و چسب زخم ورداشتم و رفتم روبروش نفس هایی گرمش به صورتم میخورد ک اینقدر نزدیک بودیم ،و نگاه هایی سنگین رامتین هم داشت اذیتم میکرد ابروشو چسب زدم
امیرعلی:ممنون خوشگل خانوم
به رامتین نگاه کردم ک دیدم چشم هاش درشت شد،با اینک اصلا به اون ربطی نداشت خودش ازدواج کرده و بچه هم داره حالا من بدبدخت ۵ سال براش مردم زنده شدم
رامتین:خب النا خانوم پاشین برسونمتون خونه
امیرعلی:نه شما برین به کاریتون برسین من النا خانوم رو میرسونم
رامتین:من کاری ندارم جناب خودم میرسونمش
امیرعلی:فدای سرم ک کاری نداری من میرسونمش
نمدونستم بخندم یا گریه کنم همیشه تو سریال هایی کره میدیدم ک دوپسر عاشق یک دختر میشن فکر نمکردم یک روز تو ایران واسه من اتفاق بیوفته
النا:خودم میرم دستتون درد نکنه امیدوارم یک روزی این لطفتون جبران کنم خدانگهدار
راهمو کشیدم رفتم تو راه کلی خندم گرفته بود یعنی چی چرا موقع ک یک پسر خوب پیدا کردم سر کله رامتین در بیاد ولی خب چرا سرم غیرتی شد مگه خودش زن بچه نداره کلا ذهنم درگیر شد
(رامتین)
خون به مغزم نمرسید اون پسر کی بود از کدوم قبرستونی پیداش شد اینجور ک فهمیدم النا هنوز ازدواج نکرده بود ولی خدایی خیلی خوشگل ترر شده بود خانومی تر شده بود،رسیدم خونه ک رفتم پیش مهگل
رامتین:مهگل النا ازدواج کرده؟
مهگل:نه سلامی نه علیکی
رامتین:جواب منو بده(باداد)
مهگل:نه طفلکی عاشق یکی شد ک خیلی بی احساس بود رفتش از موقع هم تنهایی(باداد)
رامتین:عاشق کی شد؟
مهگل:عاشق تو بی همه چیز عاشق تو کثافت ک رفتی هیچی نگفتی الان بد موقع برگشتی خان داداش یک پسر از النا خوشش امده به اسم امیرعلی تو نفهمیدی ک بخاطر تو دوبار خودکشی کرد
حرف هایی مهگل تو مغزم هزاربار داشت پخش میشد یعنی النا دوسم داشت..
غلط املائی داشت ببخشید
و اینک النا با رامتین بره تو رابطه یا امیرعلی...
پارت ۳۵
پسره امد نزدیکم تا امد بهم دست بزنه دیدم رامتین به پسره لگد زد،مغزم هنگ کرده بود بعد ۵ سال دیدمش اونی ک هرشب فقط خوابشو میدیم همون ک بخاطرش دوبار خودکشی کردم خیلی جا افتاده تر و جذاب تر شده بود رامتین تا امدم دومی رو بزنه نمدونم از کجا امیرعلی امد کلا پشم هایم ریخته بود دوتایشون ۵ نفررو زدن دیگ همه از خونه هاشون امدن بیرون امدن زنگ بزنن به پلیس اونا فرار کردن
رامتین:برین خونه هاتون فرار کردن
همه رفتن خونه هاشون روبرو کوچه یک پارک بود نشستیم تو پارک ک دیدم ابرو امیرعلی داره خون میاد
النا: اخ امیرعلی از ابروت داره خون میاد
از تو کیفم دستمال و چسب زخم ورداشتم و رفتم روبروش نفس هایی گرمش به صورتم میخورد ک اینقدر نزدیک بودیم ،و نگاه هایی سنگین رامتین هم داشت اذیتم میکرد ابروشو چسب زدم
امیرعلی:ممنون خوشگل خانوم
به رامتین نگاه کردم ک دیدم چشم هاش درشت شد،با اینک اصلا به اون ربطی نداشت خودش ازدواج کرده و بچه هم داره حالا من بدبدخت ۵ سال براش مردم زنده شدم
رامتین:خب النا خانوم پاشین برسونمتون خونه
امیرعلی:نه شما برین به کاریتون برسین من النا خانوم رو میرسونم
رامتین:من کاری ندارم جناب خودم میرسونمش
امیرعلی:فدای سرم ک کاری نداری من میرسونمش
نمدونستم بخندم یا گریه کنم همیشه تو سریال هایی کره میدیدم ک دوپسر عاشق یک دختر میشن فکر نمکردم یک روز تو ایران واسه من اتفاق بیوفته
النا:خودم میرم دستتون درد نکنه امیدوارم یک روزی این لطفتون جبران کنم خدانگهدار
راهمو کشیدم رفتم تو راه کلی خندم گرفته بود یعنی چی چرا موقع ک یک پسر خوب پیدا کردم سر کله رامتین در بیاد ولی خب چرا سرم غیرتی شد مگه خودش زن بچه نداره کلا ذهنم درگیر شد
(رامتین)
خون به مغزم نمرسید اون پسر کی بود از کدوم قبرستونی پیداش شد اینجور ک فهمیدم النا هنوز ازدواج نکرده بود ولی خدایی خیلی خوشگل ترر شده بود خانومی تر شده بود،رسیدم خونه ک رفتم پیش مهگل
رامتین:مهگل النا ازدواج کرده؟
مهگل:نه سلامی نه علیکی
رامتین:جواب منو بده(باداد)
مهگل:نه طفلکی عاشق یکی شد ک خیلی بی احساس بود رفتش از موقع هم تنهایی(باداد)
رامتین:عاشق کی شد؟
مهگل:عاشق تو بی همه چیز عاشق تو کثافت ک رفتی هیچی نگفتی الان بد موقع برگشتی خان داداش یک پسر از النا خوشش امده به اسم امیرعلی تو نفهمیدی ک بخاطر تو دوبار خودکشی کرد
حرف هایی مهگل تو مغزم هزاربار داشت پخش میشد یعنی النا دوسم داشت..
غلط املائی داشت ببخشید
و اینک النا با رامتین بره تو رابطه یا امیرعلی...
۷.۳k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.