Part2
#Part2
کوبیدبه پشتموگف:حالت چطوره داش منم متقابلادستمو بردم بالاومحکم کوبیدم به پشتشو گفتم:خوبم ت خوبی ته ته:ایشش پسره پرومن هیونگتم یاااا +انتظارنداری که میزنی نخوری ته ته:ایشش رومخ+خب بگوببینم چی میخوای ته ته:ماجرای جاسوسو سویون بهت گفت+اره خب نقشت چیه میخوای باهاشون چیکارکنی ته ته: من بلدم چجوری اززیر زبونشون حرف بکشم دوتادخترلوس که بیشترنیستن +هممم خوبع
ته
با جونگ کوک توی اتاق بودیمو هردومون تو فکر بودیم که صدای در امد حتم داشتم خدشونن +بیاین تو دروبازکردنو امدن داخل هانول:بله ارباب باما کاری داشتین کوک:بیاین بشینین وبه مبل اشاره کردکه امدنو رومبل روبه روییمون نشستن +خب خب تعریف کنین میونگ:چیو رئیس کوک:اینکه مثلا ظهرچی خوردین چطورع پوزخندی زدم که هانول گف:به لطف شما ناهارخوبی خوردیم ولی چیزی که مارو براش کشیدین اینجا فکر نمیکنم این باشه کوک دستی زدو گفت:هممم دختر زرنگی هستی افرین پس باید خدتم بدونی که سوالی که میخوایم بپرسیم چیه میونگ:ن نمیدونیم شما فقط گفتین که بیایم پیشتون ته ته:خب پس بزارمن بپرسم بلندشدمو رفتم طرفشو خم شدم توچشاش زل زدم برعکس اونموقع توی سالن ترسه زیادی ازم توچشاش نبود+سونگجه ومیاروازکجا میشناسین یکم جاخوردوترسیدولی زودخدشو جم کرد میونگ:ماهمچین کسایی رو نمیشناسیم صاف وایسادموپوزخندی زدم+عه که اینطورجونگ کوک که تا الان حرکاتمونو زیر نظر داشت از جاش بلند شدو امد سمتمون کوک:ن دیگه نشد اگه بخواین دروغ بگین کلاهمون میره توهم نمیشه اینجوری هانول:مادروغی نداریم که به شما بگیم اعصابم کمکم داشت ضعیف میشد+راستشو میگین یاهمینجابدم پوستتونو بکنن هانول:مااینارو نمیشناسیممم (داد) دستموبردم بالاو یکی محکم خوابوندم زیر گوشش که صورتش به یع طرف چرخیدو گوشه لبش پاره شد میونگ:ابجی ابجی خوبی برگشتوتوچشام زل زدوگفت چرا زدیش مگه نمیفهمین میگیم نمیشناسیمشون میخواست بیاد سمتم که اون دختره دستشو گرفتوگف:میونگگ بسه من خوبم وایسا سرجات کوک:ولی تا وقتی کع معلوم نشه کاره شمابوده یا ن قرارنیس بیخیال بشیم
میونگ
با تلفن روی میزش یه شماره گرفتو گفت که یکی بیاد تویه اتاقش بعداز چند دیقه دوتا از نگهبانای قول پیکرشون امد داخل که با دیدنشون رنگ از رخ ادم میپرید ته ته:بیاین این دوتاروببرین بندازین توی انبار هیچکسم جزماحق نداره بره داخل فهمیدین نگهبانا:بلع قربان امدن طرفمونوهرکدوم دست یکیمونو میخواست بگیر
کوبیدبه پشتموگف:حالت چطوره داش منم متقابلادستمو بردم بالاومحکم کوبیدم به پشتشو گفتم:خوبم ت خوبی ته ته:ایشش پسره پرومن هیونگتم یاااا +انتظارنداری که میزنی نخوری ته ته:ایشش رومخ+خب بگوببینم چی میخوای ته ته:ماجرای جاسوسو سویون بهت گفت+اره خب نقشت چیه میخوای باهاشون چیکارکنی ته ته: من بلدم چجوری اززیر زبونشون حرف بکشم دوتادخترلوس که بیشترنیستن +هممم خوبع
ته
با جونگ کوک توی اتاق بودیمو هردومون تو فکر بودیم که صدای در امد حتم داشتم خدشونن +بیاین تو دروبازکردنو امدن داخل هانول:بله ارباب باما کاری داشتین کوک:بیاین بشینین وبه مبل اشاره کردکه امدنو رومبل روبه روییمون نشستن +خب خب تعریف کنین میونگ:چیو رئیس کوک:اینکه مثلا ظهرچی خوردین چطورع پوزخندی زدم که هانول گف:به لطف شما ناهارخوبی خوردیم ولی چیزی که مارو براش کشیدین اینجا فکر نمیکنم این باشه کوک دستی زدو گفت:هممم دختر زرنگی هستی افرین پس باید خدتم بدونی که سوالی که میخوایم بپرسیم چیه میونگ:ن نمیدونیم شما فقط گفتین که بیایم پیشتون ته ته:خب پس بزارمن بپرسم بلندشدمو رفتم طرفشو خم شدم توچشاش زل زدم برعکس اونموقع توی سالن ترسه زیادی ازم توچشاش نبود+سونگجه ومیاروازکجا میشناسین یکم جاخوردوترسیدولی زودخدشو جم کرد میونگ:ماهمچین کسایی رو نمیشناسیم صاف وایسادموپوزخندی زدم+عه که اینطورجونگ کوک که تا الان حرکاتمونو زیر نظر داشت از جاش بلند شدو امد سمتمون کوک:ن دیگه نشد اگه بخواین دروغ بگین کلاهمون میره توهم نمیشه اینجوری هانول:مادروغی نداریم که به شما بگیم اعصابم کمکم داشت ضعیف میشد+راستشو میگین یاهمینجابدم پوستتونو بکنن هانول:مااینارو نمیشناسیممم (داد) دستموبردم بالاو یکی محکم خوابوندم زیر گوشش که صورتش به یع طرف چرخیدو گوشه لبش پاره شد میونگ:ابجی ابجی خوبی برگشتوتوچشام زل زدوگفت چرا زدیش مگه نمیفهمین میگیم نمیشناسیمشون میخواست بیاد سمتم که اون دختره دستشو گرفتوگف:میونگگ بسه من خوبم وایسا سرجات کوک:ولی تا وقتی کع معلوم نشه کاره شمابوده یا ن قرارنیس بیخیال بشیم
میونگ
با تلفن روی میزش یه شماره گرفتو گفت که یکی بیاد تویه اتاقش بعداز چند دیقه دوتا از نگهبانای قول پیکرشون امد داخل که با دیدنشون رنگ از رخ ادم میپرید ته ته:بیاین این دوتاروببرین بندازین توی انبار هیچکسم جزماحق نداره بره داخل فهمیدین نگهبانا:بلع قربان امدن طرفمونوهرکدوم دست یکیمونو میخواست بگیر
۳.۲k
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.