ازدواج سوری پارت 73
ازدواج سوری پارت 73
ناجینا ـ خب عشقم منم گشنمه
ـ شیر قهوه نیست؟
ناجینا ـ نع باید درست کنم بزارم تو یخچال
هممون یه چیزی خوردیم ساعت نزدیکای چهار بود بچه ها خوابیدن منو تهیونگو و رایدس هم رفتیم زیر زمین مث اینکه بهوش اومده بودن
+عع خانم هرزه اومد
+++*خنده *
ـ هر هر خیلی خندیدم
+نکشیمون جومونگ
ـ اتفاقا میخوام همین کارو کنم
رفتم یه چکش برداشتم گرفتم سمتش
ـ یااا چوگوله؟
+میخوای با این چیکار کنی؟
ـ هیچی میخوام انگشتاتو خورد کنم اول پات یه دستت؟
+هیچکدوم
ـ رایدس؟
رایدس ـ بله؟
ـ اون مرده رو که یادته اول دستشو خورد کردم یا پاش؟
رایدس ـ دستش بود
ـ اوکی
با چشکش یکی محکم زدم رو انگشت کوچیکه ی دستش دادش رفت هوا
ـ خب بگو ببینم هیونا چی ازت خواست؟
+نمیگم
~یااااا میدونی که من زنو بچه دارم
+خب منم زن بچه دارم
ـ اووو پس زنو بچه هم دارین نمی دونستیم
+اره میخوای چیکار کنی؟
ـ اگه نگی میرم سراغ زنو بچه هات
~من هنوز میخوام کنار زنو بچم باشم
~٪#/✓ماهم میخوام زنده بمونیم
+اما من به اون پول نیاز دارم
ته ـ مگه چقد میده بهت؟
+یک میلیون دلار
ته ـ خب اینکه پولی نیست تازه اگه بگی من دوبرابر شو بت میدم
~اگه نمیگی تا خودم بگم؟
+نمیگم
ـ باشه پس خودت خواستی
باز با چکش به دومین انگشتس ضربه زدم دادش بیشتر شد
ـ میگی؟
+نع
ـ باشه
اومدم بزنم رو انگشت سومی که.....
+باشه میگم
ـ خب بگووو
+پشیمون شدم نمیگم
~من میگم
ـ خب از تو یکی بشنویم
~هیونا گفت که شما با اقای کیم رو بکشیم و دختره رو ببریم پیشش
ته ـ واقعا اینو گفت؟
~اره
رایدس ـ من اگر جای اینا بودم چهار میلیون دلار میگرفتم
ته ـ هیونا همین یک میلیون دلار هم از شرکت من کش رفته
+بازم گول خوردم
ـ اخییی
~این الان بار پنجمه که گول خوردیم اونم از اون هرزه
ـ واقعا الان بار پنجمتونه؟
&اره بار پنجمه
یه خورده فک کردم ببینم که با اینا چیکار کنم که...
نیانگ ـ کدومش بود کع بهت شلیک کرد؟
یه نگاهی به پشت سرم انداختم و دیدم نیانگ پشت سرمه
ـ نیانگ مگه خواب نبودی؟
نیانگ ـ الان بیدار شدم
رایدس ـ نیانگ بیا با دایی بریم بالا
نیانگ ـ شیرو
رایدس ـ اخه...
نیانگ ـ میخوام بدونم کی به اوما شلیک کرد
ـ تحمل شنیدنشو داری؟
نیانگ ـ اره بگو کی بود که به تو شلیک کرد؟
به مرده اشاره کردم
نیانگ ـ این بود؟
ـ اره
نیانگ ـ اوکی
نیانگ رفت سمت همون مرد یه سیلی محکمی زد بهش این دختر واقعا اخلاقش به من رفته
نیانگ ـ دفعه اخرت باشه به مامان بابای من نزدیک میشی
+اصن تو بچه فسقلی کی هستی که به من میگی؟
نیانگ ـ اوما اون چکش رو بده به من
ـ نیان...
نیانگ ـ میخوام بهش نشون بدم که بچه فسقلی کیه
چکش رو بهش دادم انگشت سومیه طرف رو داغون کرد دادش رف هوا جوری که نمیتونست تکونش بده
ناجینا ـ خب عشقم منم گشنمه
ـ شیر قهوه نیست؟
ناجینا ـ نع باید درست کنم بزارم تو یخچال
هممون یه چیزی خوردیم ساعت نزدیکای چهار بود بچه ها خوابیدن منو تهیونگو و رایدس هم رفتیم زیر زمین مث اینکه بهوش اومده بودن
+عع خانم هرزه اومد
+++*خنده *
ـ هر هر خیلی خندیدم
+نکشیمون جومونگ
ـ اتفاقا میخوام همین کارو کنم
رفتم یه چکش برداشتم گرفتم سمتش
ـ یااا چوگوله؟
+میخوای با این چیکار کنی؟
ـ هیچی میخوام انگشتاتو خورد کنم اول پات یه دستت؟
+هیچکدوم
ـ رایدس؟
رایدس ـ بله؟
ـ اون مرده رو که یادته اول دستشو خورد کردم یا پاش؟
رایدس ـ دستش بود
ـ اوکی
با چشکش یکی محکم زدم رو انگشت کوچیکه ی دستش دادش رفت هوا
ـ خب بگو ببینم هیونا چی ازت خواست؟
+نمیگم
~یااااا میدونی که من زنو بچه دارم
+خب منم زن بچه دارم
ـ اووو پس زنو بچه هم دارین نمی دونستیم
+اره میخوای چیکار کنی؟
ـ اگه نگی میرم سراغ زنو بچه هات
~من هنوز میخوام کنار زنو بچم باشم
~٪#/✓ماهم میخوام زنده بمونیم
+اما من به اون پول نیاز دارم
ته ـ مگه چقد میده بهت؟
+یک میلیون دلار
ته ـ خب اینکه پولی نیست تازه اگه بگی من دوبرابر شو بت میدم
~اگه نمیگی تا خودم بگم؟
+نمیگم
ـ باشه پس خودت خواستی
باز با چکش به دومین انگشتس ضربه زدم دادش بیشتر شد
ـ میگی؟
+نع
ـ باشه
اومدم بزنم رو انگشت سومی که.....
+باشه میگم
ـ خب بگووو
+پشیمون شدم نمیگم
~من میگم
ـ خب از تو یکی بشنویم
~هیونا گفت که شما با اقای کیم رو بکشیم و دختره رو ببریم پیشش
ته ـ واقعا اینو گفت؟
~اره
رایدس ـ من اگر جای اینا بودم چهار میلیون دلار میگرفتم
ته ـ هیونا همین یک میلیون دلار هم از شرکت من کش رفته
+بازم گول خوردم
ـ اخییی
~این الان بار پنجمه که گول خوردیم اونم از اون هرزه
ـ واقعا الان بار پنجمتونه؟
&اره بار پنجمه
یه خورده فک کردم ببینم که با اینا چیکار کنم که...
نیانگ ـ کدومش بود کع بهت شلیک کرد؟
یه نگاهی به پشت سرم انداختم و دیدم نیانگ پشت سرمه
ـ نیانگ مگه خواب نبودی؟
نیانگ ـ الان بیدار شدم
رایدس ـ نیانگ بیا با دایی بریم بالا
نیانگ ـ شیرو
رایدس ـ اخه...
نیانگ ـ میخوام بدونم کی به اوما شلیک کرد
ـ تحمل شنیدنشو داری؟
نیانگ ـ اره بگو کی بود که به تو شلیک کرد؟
به مرده اشاره کردم
نیانگ ـ این بود؟
ـ اره
نیانگ ـ اوکی
نیانگ رفت سمت همون مرد یه سیلی محکمی زد بهش این دختر واقعا اخلاقش به من رفته
نیانگ ـ دفعه اخرت باشه به مامان بابای من نزدیک میشی
+اصن تو بچه فسقلی کی هستی که به من میگی؟
نیانگ ـ اوما اون چکش رو بده به من
ـ نیان...
نیانگ ـ میخوام بهش نشون بدم که بچه فسقلی کیه
چکش رو بهش دادم انگشت سومیه طرف رو داغون کرد دادش رف هوا جوری که نمیتونست تکونش بده
۷.۹k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.