ات کوکی من واقعا مفهوم درس رو نفهمیده بودم

⁴_¹

ات : کوکی من واقعا مفهوم درس رو نفهمیده بودم
کوک: خوب میتونستی بگی(داد)
ات توی امتحان ریاضی زیر ۱۵ میگیره کوک از دستش عصبیه چون هر بار نادیده میگیره و ات انگار تلاس نمیکنه
ویو کوک
داشتم با پسرا تمرین میکردم دیدم گوشیم داره زنگ میخوره معلم ات بود
سلام اقای جونگ کوک
کوک: سلام بفرمایید
معلم : میخواستم درمورد نمره
های ات صحبت کنم باهاتون
کوک: ات
معلم: بله نمرات ریاضیش هر بار
خیلی پایینه متأسفانه ۹/۵ گرفته
کوک : ات اونجاست
معلم : بله بله
کوک: میشه تلفنو بدین بهش
معلم: بله بله....ات اقای جونگ کوک پشت تلفنن
ات: ممنون
معلم گوشی رو به ات میده و کوک میگه
کوک: ات؟
ات: ب.بله
کوک: منتظرم باش الان میام مدرسه
ات:با.شه
ات گوشی رو به معلم میده معلم با کوک خدافزی میکنه
_ سالن دنس _
نامجون : کوک کجا داری میری
کوک:مدرسه ی ات
نامجون: میری دنبال ات اونم بیار
کوک با سرش تایید میکنه
ویو ات
کوک بیاد چی بگم
.
اگه ولم کرد چی
معلم : ات کجایی پنچ شش بار صدات کردم؟
ات: ببخشید بله
معلم: بشین روی صندلی
تق تق تق
قلبم هزار بار تند تر تپید
در باز شد و .....
دیدگاه ها (۳)

⁴_²ادامه ویو اتتق تق تق قلبم هزار بار تند تر تپید در باز شد ...

⁴_³کوک خیلی تند راه میرفت ات مجبور بود کمی با دویدن بهش برسه...

تهیونگ : ات من میرم بیرون اگه چیزی می خوای بگو تا...بخرم ات...

ات به ابمیوه نگاهی کرد و به سمت تخت رفت ساعت ۴:۳۸ بود تهیونگ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟔عشق مافیاویو جیمینساعت 7:00 شب هست تا 1:00 ساعت دیگه م...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟖عشق مافیا چند روز بعد ویو یونا میدونم دارم به جونگ کوک...

سناریووقتی باهات دارن دعوا میکنن که یهو یه بشقاب رو برمیدارن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط