پارت

#پارت130
"مهرنوش"

آرنجش را روی میز گذاشت و دست هایش را در هم گره کرد.

_معمولا آقایون توی این موقعیتا صندلی رو واسه خانوما عقب می کشن ..

روزبه به پشتی صندلی تکیه داد .
دستش را روی چشمش گذاشت وبا خنده گفت :

+خانوم ، لطف کنید این یه بار رو بزارید به پای خامی و بی تجربگی!

مهری خندید و چشکمی زد.

_آره جونِ خودت چه قدرم که تو خام و بی تجربه ای ...

سرش را تکان داد و گفت :

+اشکال نداره باور نکن !

آرنجش را از روی میز برداشت و کف دست راستش را به سمت روزبه گرفت .

_گفتی بیام باهات ، گوشیت رو میدی بهم !
بدش دیگ .

ابروهایش را بالا انداخت و از جیب سویی شرتش گوشی اش را بیرون کشید و کف دست مهری گذاشت .

+پسوردشم که میدونی !

گوشی را گرفت و فورا قفلش را باز کرد.

_مگه میشه ندونم ؟!

قبل آنکه عملیات گشت و جست و جو را شروع کند ،
سرش را بالا گرفت و روبه روزبه گفت :

_گلوم خشک شد.
نمیخوای چیزی واسم سفارش بدی؟

روزبه سرش را خاراند .

_الان میادش ، چی میخوری ؟!

...
دیدگاه ها (۲)

#پارت131_مهری؟!یک دستش را زیر چانه زده بود و با دست دیگرش گو...

#پارت132 "روزبه"_باید؟!مهری قاشق بستنی اش را به سمت روزبه تک...

#پارت129"فرشید"دستی به صورتش کشید .گلویش را صاف کرد و گوشی ر...

#پارت128"فرشید"جلوی آینه ی روشویی ایستاد.چشم از چشم هایش بر ...

Part 2صدای عمارتباران نرم و پیوسته‌ای روی شیشه‌های بلند کافه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط