عشق جاودان
عشق جاودان
پارت: ۱۵۳
کمکش کردم و چون پتو های تختو اوردم تا راحت تر باشیم
دازای: خب چیبی جونم بیا بخوابیم که بشدت خستم
چویا: باسه
صب با گرمای داخل چادر بیدار شدم و
دازای رو هم بیدار کردم
چویا: دازایییییی بلند شوووو
دازای: بیدارمممم
داشتیم میرفتیم داخل خونه که زنگ در اومد
دازای؛ من میرم تو بمون
چویا؛ باشه
ویو دازای
در خونه رو باز کردم و جینوو بود
جینوو دوست بچگیم بود و تو کار ساخت چیزای مختلف با چوب بود و دیشب بهش مسیج دادم که برام تاب چوبی بسازه و خب اون توی انبارش داشت پس همون رو ازش گرفتم
جینوو: اوم سر هم شده اس کارگر اوردم درو باز کن بیاریمش داخل
داخل ماشینش یه پسری بود
جینوو: خب تموم شد
دازای: میدونی خیلیییی وقته ندیدمت و میخام واسه شام همراه پارتنرت بیای
همون موقع چویا داد زد
چویا: دازایییییی باباییییییییییییی کجایییییییییییی
جینوو: نکنه توهم؟؟
دازای: توهم
جینوو: ارعع
چویا: اوم ببخشید ندیدم مهمون داریم داد زدم
دازای: فدای سرت
توی بغلم کردمش و بوسه ای به سرش زدن
پارت: ۱۵۳
کمکش کردم و چون پتو های تختو اوردم تا راحت تر باشیم
دازای: خب چیبی جونم بیا بخوابیم که بشدت خستم
چویا: باسه
صب با گرمای داخل چادر بیدار شدم و
دازای رو هم بیدار کردم
چویا: دازایییییی بلند شوووو
دازای: بیدارمممم
داشتیم میرفتیم داخل خونه که زنگ در اومد
دازای؛ من میرم تو بمون
چویا؛ باشه
ویو دازای
در خونه رو باز کردم و جینوو بود
جینوو دوست بچگیم بود و تو کار ساخت چیزای مختلف با چوب بود و دیشب بهش مسیج دادم که برام تاب چوبی بسازه و خب اون توی انبارش داشت پس همون رو ازش گرفتم
جینوو: اوم سر هم شده اس کارگر اوردم درو باز کن بیاریمش داخل
داخل ماشینش یه پسری بود
جینوو: خب تموم شد
دازای: میدونی خیلیییی وقته ندیدمت و میخام واسه شام همراه پارتنرت بیای
همون موقع چویا داد زد
چویا: دازایییییی باباییییییییییییی کجایییییییییییی
جینوو: نکنه توهم؟؟
دازای: توهم
جینوو: ارعع
چویا: اوم ببخشید ندیدم مهمون داریم داد زدم
دازای: فدای سرت
توی بغلم کردمش و بوسه ای به سرش زدن
- ۳.۰k
- ۰۵ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط