پارت۷
از زبان ا/ت
خواستم حرفی بزنم که یهو صدا انفجاری رو از بیرون شنیدیم.
ا/ت : چی شد!
جونگ کوک:عجله کنین برین بیرون!!!
رفتیم بیرون یه جا قایم شدیم
جونگ کوک : دزدا دارن رو اون خونه بمب پرت میکنن باید نجاتشون بدیم . ا/ت و جیهوپ و منو جیمین میریم تو خونه و بقیه حواسشونو پرت کنن بریم!
رفتیم تو خونه اون جا فقط ۲تا بچه بودن ازشون پرسیدم که پدر و مارتون کجان و بهم گفتن که اونا مردن . جیهوپ اونارو بلند کرد و خواستیم بریم بیرون ولی راه بسته شد. رفتیم بالا پشت بوم جیهوپ و جونگ کوک خودشونو از اونجا پرت کردن و منو جیمین موندیم .
جیمین : بیا دیوونه چکار میکنی
ا/ت : مواظب باش!!!
خب این هم از این پارت😁
خوشتون اومد لتیک و کامنت بدید😁
میدونم خیلی دیر نوشتم چون وقت نمیکنم بنویسمش😁
فالو کنین فالو میشید😁
خواستم حرفی بزنم که یهو صدا انفجاری رو از بیرون شنیدیم.
ا/ت : چی شد!
جونگ کوک:عجله کنین برین بیرون!!!
رفتیم بیرون یه جا قایم شدیم
جونگ کوک : دزدا دارن رو اون خونه بمب پرت میکنن باید نجاتشون بدیم . ا/ت و جیهوپ و منو جیمین میریم تو خونه و بقیه حواسشونو پرت کنن بریم!
رفتیم تو خونه اون جا فقط ۲تا بچه بودن ازشون پرسیدم که پدر و مارتون کجان و بهم گفتن که اونا مردن . جیهوپ اونارو بلند کرد و خواستیم بریم بیرون ولی راه بسته شد. رفتیم بالا پشت بوم جیهوپ و جونگ کوک خودشونو از اونجا پرت کردن و منو جیمین موندیم .
جیمین : بیا دیوونه چکار میکنی
ا/ت : مواظب باش!!!
خب این هم از این پارت😁
خوشتون اومد لتیک و کامنت بدید😁
میدونم خیلی دیر نوشتم چون وقت نمیکنم بنویسمش😁
فالو کنین فالو میشید😁
۸۰.۲k
۱۶ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.