رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت سامان
#پارت_۳۵
رامین:گهیت از خودتون،اره شمافقط اراده کن اززمینو اسمون دخترمیباره!
اونم واس تو؟قهقهه ای زدو ادامه داد
رامین:ی روز نمیتونن تحملت کنن!
البته جز رهامون ندیدم دختری بتونه ب تو نزدیک بشه ! چشم به خاهرم داشته باشه خونتوخودم ریختم!
+مث ی دوست همین!فکرتودرست کن
رامین:میدونم شوخی کردم،تو داداشمی ! :)
همینجوری حرف میزدیم که متوجه شدم دم فرودگام پیاده شدم ولی همچنان به صحبت با رامین ادامه دادم...
+نزدیکم دقیقا کجایی؟
رامین:رستوران فرودگاه!
دیدم ک روی یه میز نشسته وحواسش نیست اروم رفتم طرفش...
رامین:ماهور؟کجایی صدات نمیادا!چیزی شد؟چرا ساکتی؟! ماهور چ کاریه خب حرف بزن دیگ
دستموگذاشتم رو شونش که برگشت طرفمو بلندشد گوشیشو گذاشت رو میزمنم گوشیموگذاشتم جوری خودشوانداخت بغلم که همه نگامون میکردن
خب ب درک! چند ماهه ندیدمش داداشمو...
رامین:هیچوق فک نمیکردم انقد دلتنگم بشی!
+ببند!
رامین:چیو؟
+زیپتو!
رامین :دادا شلوارم زیپ نداره!
باجدیت نگاش کردم که خندید
+گمشو بریم توادم نمیشی!
رامین:نه باباکجابریم بشین ناهار بزنیم
+مگ خانوادت منتظرت نیستن!
رامین:نمیدونن دقیق چه ساعتی میرسم یکی دوساعت دیگ منتظرمن!
+ینی میخای بگی دلت تنگ نشده!
رامین:ن بابا مگ من ماهور سپهریم که 8 ساله تنها زندگی میکنه!و دلتنگ هیچ بنی بشری نیست!
+بهتر،نقطه ضعفی جز ملیس ندارم دوروبرم !
رامین:برسه روزی ک یه دختر بیادو بشه نقطه ضعف زندگیت! اخ که بیاد اونروز من قول میدم برقصم تو مراسمتون!
+چرا همه میخان منو سروسامون بدن جدیدا؟! انقدام دیر نیس هنو!
رامین:بده مگ؟ میخای بشین تا روزی ک موهات سفید تر از دندونات شه!
لبخند دندون نمایی زدم براش!
+از این سفید تر؟!
بلند خندید
رامین:مسخره!
+خیلیم دلت بخادخیلیا کشته مرده این لبخندن!
رامین:در اونش شکی نیس منتها مگ توعم میبینی شون اینارو؟!
+ب چش نمیاد منتها من مطمئنم از خودم!
رامین:خودشیفته خودخواهه مغرور!
باحرف رامین ب فکر فرو رفتم همه چن وقته این حرفا رو میزنن از ملیسم گرفته تا کسی ک اصلا نمیشناسمش!
هووووف
رامین:چیشد پوکر شدی!
+هیچی!
رامین:داشتیم؟
+رامین
رامین:جونم داداش
+تو این 8 سال خیلی زیاده روی کردم؟مگ نباس دست نکشم از هدفم!؟پگ نباس تا تهش رفت؟! اگ یروزی بعد چند سال بفهمم 12-10 سال تمام اعتقاد و باورام الکی بوده اونوق چی؟!
رامین:نیست،ماهور نیست! من از همون اولش باورت داشتم و شاید الان کسی ندونه کی هستی و شرکت بردیس یه اسم باشه فقط اما میدونم و شک ندارم یه روزی خیلی جاها اسمتو میشنوم اقای مهندس! توکارماهور نشد نداریم!
+اگه تورونداشتم چیکارمیکردم مدیونتم!
رامین:جبران میکنی من پرتوقعم
+مرتیکه گه
رامین:دست پرورده ایم
لبخندی زدوغذاسفارش دادو ادامه بحث!
#پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاصترین #دخترونه #عاشقانه #تنهایی #عشق
رامین:گهیت از خودتون،اره شمافقط اراده کن اززمینو اسمون دخترمیباره!
اونم واس تو؟قهقهه ای زدو ادامه داد
رامین:ی روز نمیتونن تحملت کنن!
البته جز رهامون ندیدم دختری بتونه ب تو نزدیک بشه ! چشم به خاهرم داشته باشه خونتوخودم ریختم!
+مث ی دوست همین!فکرتودرست کن
رامین:میدونم شوخی کردم،تو داداشمی ! :)
همینجوری حرف میزدیم که متوجه شدم دم فرودگام پیاده شدم ولی همچنان به صحبت با رامین ادامه دادم...
+نزدیکم دقیقا کجایی؟
رامین:رستوران فرودگاه!
دیدم ک روی یه میز نشسته وحواسش نیست اروم رفتم طرفش...
رامین:ماهور؟کجایی صدات نمیادا!چیزی شد؟چرا ساکتی؟! ماهور چ کاریه خب حرف بزن دیگ
دستموگذاشتم رو شونش که برگشت طرفمو بلندشد گوشیشو گذاشت رو میزمنم گوشیموگذاشتم جوری خودشوانداخت بغلم که همه نگامون میکردن
خب ب درک! چند ماهه ندیدمش داداشمو...
رامین:هیچوق فک نمیکردم انقد دلتنگم بشی!
+ببند!
رامین:چیو؟
+زیپتو!
رامین :دادا شلوارم زیپ نداره!
باجدیت نگاش کردم که خندید
+گمشو بریم توادم نمیشی!
رامین:نه باباکجابریم بشین ناهار بزنیم
+مگ خانوادت منتظرت نیستن!
رامین:نمیدونن دقیق چه ساعتی میرسم یکی دوساعت دیگ منتظرمن!
+ینی میخای بگی دلت تنگ نشده!
رامین:ن بابا مگ من ماهور سپهریم که 8 ساله تنها زندگی میکنه!و دلتنگ هیچ بنی بشری نیست!
+بهتر،نقطه ضعفی جز ملیس ندارم دوروبرم !
رامین:برسه روزی ک یه دختر بیادو بشه نقطه ضعف زندگیت! اخ که بیاد اونروز من قول میدم برقصم تو مراسمتون!
+چرا همه میخان منو سروسامون بدن جدیدا؟! انقدام دیر نیس هنو!
رامین:بده مگ؟ میخای بشین تا روزی ک موهات سفید تر از دندونات شه!
لبخند دندون نمایی زدم براش!
+از این سفید تر؟!
بلند خندید
رامین:مسخره!
+خیلیم دلت بخادخیلیا کشته مرده این لبخندن!
رامین:در اونش شکی نیس منتها مگ توعم میبینی شون اینارو؟!
+ب چش نمیاد منتها من مطمئنم از خودم!
رامین:خودشیفته خودخواهه مغرور!
باحرف رامین ب فکر فرو رفتم همه چن وقته این حرفا رو میزنن از ملیسم گرفته تا کسی ک اصلا نمیشناسمش!
هووووف
رامین:چیشد پوکر شدی!
+هیچی!
رامین:داشتیم؟
+رامین
رامین:جونم داداش
+تو این 8 سال خیلی زیاده روی کردم؟مگ نباس دست نکشم از هدفم!؟پگ نباس تا تهش رفت؟! اگ یروزی بعد چند سال بفهمم 12-10 سال تمام اعتقاد و باورام الکی بوده اونوق چی؟!
رامین:نیست،ماهور نیست! من از همون اولش باورت داشتم و شاید الان کسی ندونه کی هستی و شرکت بردیس یه اسم باشه فقط اما میدونم و شک ندارم یه روزی خیلی جاها اسمتو میشنوم اقای مهندس! توکارماهور نشد نداریم!
+اگه تورونداشتم چیکارمیکردم مدیونتم!
رامین:جبران میکنی من پرتوقعم
+مرتیکه گه
رامین:دست پرورده ایم
لبخندی زدوغذاسفارش دادو ادامه بحث!
#پست_جدید #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاصترین #دخترونه #عاشقانه #تنهایی #عشق
۸.۰k
۱۳ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.