کوک بلاخره سره عقل اومدی لبخند
𝐏𝐚𝐫𝐭 7
𝑀𝓎 𝒸𝓇𝒾𝓂𝒾𝓃𝒶𝓁 𝒹𝓇𝒾𝓋𝑒𝓇
کوک:" بلاخره سره عقل اومدی ( لبخند)
تا وقتی بی خودی شلوغش نکنی منم بهت دارو رو میدم "
"ات"
اگه موافقت کنم خانم جئون جیمین رو ول نمیکنه
ات:" من مدرکی از سوء مصرف مواد مخدر و خارج از ازدواج در میان سهامداران گروه جئون دارم( عکسو نشونش میده)
اگز ایم موضوع عمومی بشه( علنی بشه)
قیمت سهام شرکت شما به شدت سقوط میکنه ."
کوک لحظه ای به چشم های ات زل زد و بلافاصله اونو روی میز بیلیارد اسیر کرد
کوک:" داری منو تهدید میکنی ؟"
گوشی رو از دست ات گرفت و عکس هارو پاک کرد
ات:" ببین من فقط چندتا جعبه دارو میخوام و توام وجه ات حفظ میشه"
گوشی رو روی میز گذاشت
کوک:" بهتره هیچوقت دوباره با همچین فکری نیای"
و دستشو نوازش وار روی دست های ات کشید
ات:" اینجا اومدی واسه بدتر از تینا خودمو آماده کردم پس.. پاک کردنشون فایده نداره کپی دارم "
دور میز چرخید و یکی از اون توپ هارو به طرف ات قل داد
ات: " من فقط چندتا جعبه دارو میخوام "
به سمت ات رفت
کوک:" هیچکس اینجا نمیاد و تهدیدم نمیکنه حتی توام نه....الان بهت میگم چیه"
نزدیکش شد و با دستش چونه ات رو گرفت
کوک:" خودت رو به من بده منم دارو بهت میدم هوم؟"
ات: " واقعا میخوام مجبورم کنی؟"
کوک:" ( نیشخند)
بادیگارد:" قربان..فریک بدونه اجازه وارد شده و نمیتونیم جلوشو بگیریم"
" ات"
فریک؟ نه نمیتونم بزارم منو اینجا ببینه
ات:" لطفا نزار بیاد تو"
فریک:" عمو جونگ کوک بیا بیرون"
𝑀𝓎 𝒸𝓇𝒾𝓂𝒾𝓃𝒶𝓁 𝒹𝓇𝒾𝓋𝑒𝓇
کوک:" بلاخره سره عقل اومدی ( لبخند)
تا وقتی بی خودی شلوغش نکنی منم بهت دارو رو میدم "
"ات"
اگه موافقت کنم خانم جئون جیمین رو ول نمیکنه
ات:" من مدرکی از سوء مصرف مواد مخدر و خارج از ازدواج در میان سهامداران گروه جئون دارم( عکسو نشونش میده)
اگز ایم موضوع عمومی بشه( علنی بشه)
قیمت سهام شرکت شما به شدت سقوط میکنه ."
کوک لحظه ای به چشم های ات زل زد و بلافاصله اونو روی میز بیلیارد اسیر کرد
کوک:" داری منو تهدید میکنی ؟"
گوشی رو از دست ات گرفت و عکس هارو پاک کرد
ات:" ببین من فقط چندتا جعبه دارو میخوام و توام وجه ات حفظ میشه"
گوشی رو روی میز گذاشت
کوک:" بهتره هیچوقت دوباره با همچین فکری نیای"
و دستشو نوازش وار روی دست های ات کشید
ات:" اینجا اومدی واسه بدتر از تینا خودمو آماده کردم پس.. پاک کردنشون فایده نداره کپی دارم "
دور میز چرخید و یکی از اون توپ هارو به طرف ات قل داد
ات: " من فقط چندتا جعبه دارو میخوام "
به سمت ات رفت
کوک:" هیچکس اینجا نمیاد و تهدیدم نمیکنه حتی توام نه....الان بهت میگم چیه"
نزدیکش شد و با دستش چونه ات رو گرفت
کوک:" خودت رو به من بده منم دارو بهت میدم هوم؟"
ات: " واقعا میخوام مجبورم کنی؟"
کوک:" ( نیشخند)
بادیگارد:" قربان..فریک بدونه اجازه وارد شده و نمیتونیم جلوشو بگیریم"
" ات"
فریک؟ نه نمیتونم بزارم منو اینجا ببینه
ات:" لطفا نزار بیاد تو"
فریک:" عمو جونگ کوک بیا بیرون"
- ۲.۴k
- ۰۵ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط