فصل دوم

(فصل دوم)
«زندگی تباه من» &۱
(۴ سال بعد از حادثه)
(ویو وومین)
( رفتم بیمارستان تا بعد یک هفته نائه رو ببینم کلی کار رو سرم ریخته بود و نتونستم برم دیدن نائه، رفتم توی اتاقش با دیدن صورتش لبخند محوی روی لبم اومد و کنارش نشستم و گفتم: هی هی حدس بزن چی شده امروز بلاخره تونستم بفهمم سوهو کجا گم و گور شده باورت میشه؟ رفته تایلند! با میونگ کلی دنبالش گشتیم و بعد فهمیدیم بی خبر گذاشته رفته تایلند پیش عموش
( نقش عمیقی کشیدم و دوباره گفتم ) مطمئنم صدام رو می‌شنوی پس چرا چشمات و باز نمیکنی؟ ( به گل های روی میز اب دادم یکم اتاقش رو تمیز کردم و بعد کت چرمی ام رو برداشتم و باهاش خداحافظی کردم و از بیمارستان خارج شدم سوار ماشینم شدم و رفتم ایستگاه قطار و سوار قطار شدم و وقتی رسیدم بوسان سریع از ایستگاه خارج شدم یه ماشین سیاه جلوی درب خروجی بود سوار ماشین شدم یه مرد سیاه پوش کنارم بود یه عکس و پرونده بهم داد و گفت: اسمش کیو دوهیون عه، ۳۲ سالشه و رئیس شرکت سریونگ عه
گفتم: باید فقط بترسونمش یا....
گفت: کلکش و بکن
( سرم رو تکون دادم و از ماشین پیاده شدم و به سمت یه مسافر خونه قدیمی رفتم یه اتاق گرفتم و وارد اتاق شدم و روی تخت دراز کشیدم چاقویی از جیبم در آوردم و توی دستم باهاش ور رفتم که یهو تلفنم زنگ خورد جواب دادم: بله بفرمایین؟
+ ام ببخشید آقای چاوومین؟ بیمارتون به هوش اومدن لطفا خودتون رو به بیمارستان برسونید...
( با شنیدن این جمله قلبم لرزید بدنم خود به خود گرم شد سریع کتم را برداشتم و از مسافرخونه خارج شدم...)
دیدگاه ها (۶)

(فصل دوم)«زندگی تباه من» &۲( وومین )(با اولین قطار دوباره به...

«فصل دوم»(زندگی تباه من) &۳«ویو نائه»( صبح از خواب بیدار شدم...

خب آماده این بریم برای فصل دوم وومین کیوت من؟ اسمش و گذاشتم ...

این دوستمون رو فالو کنیددددددددددددددددددددددددددددددددددددد...

«زندگی تباه من»(فصل دوم)&۸(ویو نائه)(آهی کشیدم و از روی تخت ...

نفرین شیرین. پارت 1

رمان بغلی من پارت ۶۸ارسلان: جواب پیامشو دادم میخوای بری خون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط