سلطنت راز آلود

//سلطنت راز آلود//
ادامه پارت 43

و این احساس رو جیمین هم حس میکرد ولی بازم هم قبول کردنش به سختی بوسیدن بود بدون هیچ حرکتی دیگری فقد لب هایش را به نرم ترین حالت ممکن روی لب های او نگهداشته بود
جیمین نه جرعت همراهی کردن را داشت نه پس زدنش او می‌توانست در برابر تمام جهان بیسته اما وقتی به آن دوشیزه میرسید هیچ کاری نمی‌توانست انجام بده
لب هایش را کمی از لب های او فاصله داد و پیشانی اش را بروی پیشانی شوهرش گذاشت و درحالی که بريده بريده نفس میکشید و چشمانش بسته بود لبخند نرمی بر روی لب هایش نقش بست بود
الویز : شايد...تو یادت بره که‌ من هستم ولی من این اجازه رو بهت نمیدم
هر جا بری دنبالت میام.‌..همه جلوی چشمات هستم هر جوری باهام رفتار کنی من دنیا رو با تو میخوام
لحظه سکوت سنگینی در اتاق حکم فرما شد و تنها صدای که به گوش میخورد صدای نفس های نامنظم آن ها بود
الویز کمی ازش فاصله گرفت و در چشمان او که سیاه چاله های پر از رمز راز بودن خیره شد و انگشت شصتش را روی لب های او کشيد
و با نگاه اغواگرنه ای در چشمانش خیره شد و پوزخندی ریزی زد
الویز : بهت پیشنهاد میکنم بعضی وقتا بوسه آروم رو هم امتحان کنیم اخه این لبای شیرین ات حیف میشه
بعد از این حرف خم شد و دستمال کوچکی که روی زمین اوفتاده بود را برداشت و زخم دستش را محکم بست
و بدون حرفی دیگر اتاق را ترک کرد لبخند روی لبش نشانی از آشوب ولش بود لب تلخ به شبیه پوزخندی بود که او را قوی نشان بدهد ،
این داستان ادامه دارد؟


این واقعا ناامید کنندست فکر نکنم داستان اونقدر بد باشه که حتا ارزش ۵۰ لایکو نداشته باشه واقعا ناامیدم کردین
ولی این بار تا لایک ها و کامنت ها رو زیاد نکنید خبری از پارت بعدی نیس 😠
دیدگاه ها (۲۸)

//سلطنت راز آلود//پارت 44خبرت هست که دلتنگه نگاهت شده ام بی‌...

//سلطنت راز آلود//پارت 45چشمانش را با اشعه‌های نور خورشید که...

//سلطنت راز آلود//پارت 43جام شراب را میان دستانش به قدری می‌...

//سلطنت راز آلود//پارت 42وارد اتاق کارش شد و در را به صدای ب...

سناریو هان جیسونگ

ادامه پارت 93بعد از این حرف کمی ازش فاصله گرفت اما با حلقه ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط