ادامه
ادامه
چشاشو باز کرد و بع صورتم خیره شد
برا چن لحظه محو هم بودیم
با اینکه به چشام زل زده بود گف
جونگ�کوک:نظرت چیه بری یه دوش بگیری که خستگیت از تنت بره بیرون
با اینکه نمیخاستم از بغلش بیام بیرون
ازش جدا شدم و سرمو تکون دادم
پاشدم برم اتاقم که صدام زد
جونگ�کوک:کجا داری میری
ا.ت:دارم میرم حموم دیگه
جونگ�کوک:نه...تو تو حموم من دوش میگیری
الانم برو خودم میرم لباساتو میارم
وایسادم و بهش زل زدم که به حمومش اشاره کرد
سرمو تکون دادم و رفتم داخل حموم دوش ابو باز کردم و یه دوش چندمین گرفتم
بعد از تموم شدن کارم
یادم افتاد که برا خدم حولههه نیاوردم
ناچار کوک رو صدا زدم
ا.ت:عاا...کوک
جونگ�کوک:چیه
ا.ت:من چیز....
جونگ�کوک:با خیال راحت حرفتو بزن
ا.ت:حوله
با خنده گفت
جونگ�کوک:کدوم مامانی بدون حوله میره حموم مادمازل
...اینقد این جمله رو تکرار نکننن من پشت در دارم سکته میکنم
۱۰ لایک
چشاشو باز کرد و بع صورتم خیره شد
برا چن لحظه محو هم بودیم
با اینکه به چشام زل زده بود گف
جونگ�کوک:نظرت چیه بری یه دوش بگیری که خستگیت از تنت بره بیرون
با اینکه نمیخاستم از بغلش بیام بیرون
ازش جدا شدم و سرمو تکون دادم
پاشدم برم اتاقم که صدام زد
جونگ�کوک:کجا داری میری
ا.ت:دارم میرم حموم دیگه
جونگ�کوک:نه...تو تو حموم من دوش میگیری
الانم برو خودم میرم لباساتو میارم
وایسادم و بهش زل زدم که به حمومش اشاره کرد
سرمو تکون دادم و رفتم داخل حموم دوش ابو باز کردم و یه دوش چندمین گرفتم
بعد از تموم شدن کارم
یادم افتاد که برا خدم حولههه نیاوردم
ناچار کوک رو صدا زدم
ا.ت:عاا...کوک
جونگ�کوک:چیه
ا.ت:من چیز....
جونگ�کوک:با خیال راحت حرفتو بزن
ا.ت:حوله
با خنده گفت
جونگ�کوک:کدوم مامانی بدون حوله میره حموم مادمازل
...اینقد این جمله رو تکرار نکننن من پشت در دارم سکته میکنم
۱۰ لایک
۱۰.۴k
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.