"soled"
"soled"
پارت 5
بچه ها برای تصور بهتر....
اسلاید دوم عمارتی که توش این اتفاق ها داره میوفته اسلاید سوم پذیرایی اون خونس
تا اینکه با کشیده شدن دستت سمت خودش شکه شدی...
دستت رو گرفت و به سمت طبقه بالا رفت و در اتاقش رو باز کرد و تو رو داخل فرستاد و گفت
جیمین : چند تا لباس رو تختمه اونارو بپوش منم بیرون وایسادم ، فقط سریعتر...
تو هم که هنوز منگ و گیج بودی خودتو سریع جمع کردی و لباساتو پوشیدی (لباست اسلاید دوم)
نگاهی تو آینه اتاق به خودت انداختی ، زیبا شده بودی
با کشی که دور دستت بود موهاتو بالا دم اسبی بستی
همینطور در حال اوکی کردن ظاهراً بودی
که با تق تق در از تو آینه به در نگاه کردی و با دیدن ارباب برگشتی خیلی سریع تعظیم کردی
ا.ت : متشکرم ارباب (با تعظیم)
جیمین : مشکلی نیست ، من میخوام برم دوش بگیرم پس حمام رو آماده کنه و تو تایمی که حمامم لباسامو آماده کن بعد میتونی بری
ا.ت : بله ارباب
از اتاق رفت بیرون و در رو بست
شروع کردی به آماده کردن حمام
همینطور که داشتی کارایی که بهت محول شده بود رو انجام میدادی و با خودت آروم آهنگ میخوندی
جیمین از لایه در ریز نگاهی بهت انداخت...از نظرش واقعا گوگولی بودی...ولی هر وقت یاد این میفتاد که گادفادر مافیاست فکرت از سرش میپرید و اخماش میرفت تو هم
کارت تموم شد و از اتاق اومدی بیرون و روبه جیمین تعظیم کردی و گفتی
ا.ت:کارهایی که گفتید رو انجام دادم ارباب
و از کنارش گذشتی
رفتی پایین و عمارت رو گشتی
غروب شده بود...
رفتی پیش آجوما و ازش خواستی که ی اتاق بهت بده ولی آجوما...
پارت 5
بچه ها برای تصور بهتر....
اسلاید دوم عمارتی که توش این اتفاق ها داره میوفته اسلاید سوم پذیرایی اون خونس
تا اینکه با کشیده شدن دستت سمت خودش شکه شدی...
دستت رو گرفت و به سمت طبقه بالا رفت و در اتاقش رو باز کرد و تو رو داخل فرستاد و گفت
جیمین : چند تا لباس رو تختمه اونارو بپوش منم بیرون وایسادم ، فقط سریعتر...
تو هم که هنوز منگ و گیج بودی خودتو سریع جمع کردی و لباساتو پوشیدی (لباست اسلاید دوم)
نگاهی تو آینه اتاق به خودت انداختی ، زیبا شده بودی
با کشی که دور دستت بود موهاتو بالا دم اسبی بستی
همینطور در حال اوکی کردن ظاهراً بودی
که با تق تق در از تو آینه به در نگاه کردی و با دیدن ارباب برگشتی خیلی سریع تعظیم کردی
ا.ت : متشکرم ارباب (با تعظیم)
جیمین : مشکلی نیست ، من میخوام برم دوش بگیرم پس حمام رو آماده کنه و تو تایمی که حمامم لباسامو آماده کن بعد میتونی بری
ا.ت : بله ارباب
از اتاق رفت بیرون و در رو بست
شروع کردی به آماده کردن حمام
همینطور که داشتی کارایی که بهت محول شده بود رو انجام میدادی و با خودت آروم آهنگ میخوندی
جیمین از لایه در ریز نگاهی بهت انداخت...از نظرش واقعا گوگولی بودی...ولی هر وقت یاد این میفتاد که گادفادر مافیاست فکرت از سرش میپرید و اخماش میرفت تو هم
کارت تموم شد و از اتاق اومدی بیرون و روبه جیمین تعظیم کردی و گفتی
ا.ت:کارهایی که گفتید رو انجام دادم ارباب
و از کنارش گذشتی
رفتی پایین و عمارت رو گشتی
غروب شده بود...
رفتی پیش آجوما و ازش خواستی که ی اتاق بهت بده ولی آجوما...
۱.۰k
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.