soled

"soled"

پارت 7
اسلاید دوم لباس ا.ت

وقتی اربابت دستوری میده فقط باید بگی چشم...
آب دهنتو قورت دادی ... تو رو محکم چسبونده بود به خودش اونقدری که می‌تونستی برجستگی عضلات شکمش رو حس کنی... بدنش گرم بود...خیلی هیکلش بزرگتر از جسه ی تو بود
در واقع تو تو بدنش گم شده بودی
بالاخره رسیدین به اتاقش در رو باز کرد و تو رو گذاشت رو تخت و دم در اتاق وایساد و گفت :
فعلا میتونی اینجا بخوابی تا برا اتاقت تخت بگیرم و آمادش کنم ... و در رو بست و رفت...
صبح با صدای کارکردن بَرده ها از خواب بیدار شدی موهات رو دم اسبی بستی و سریع از پله ها رفتی پایین به سمت آجوما تا بهت بگه امروز قرارع چیکار کنی
ا.ت:آجوما ، آجوما!
آجوما : بله ا.ت
ا.ت : برای امروز چ کارهایی باید انجام بدم ؟
آجوما : امروز مسئولیتی نداری...درضمن ارباب تو دفنرش منتظرته
ا.ت : میدونید با من چیکار دارن ؟
آجوما : نه نگفتن .... حواست باشه درست رفتار کن
سری تکون دادی و به سمت دفتر ارباب رفتی و در زدی
جیمین : بیا داخل
ا.ت : ارباب با من کاری داشتید
جیمین : آه ا.ت خوب شد اومدی کارت داشتم
بیا بشین
رفتی و نشستی
جیمین : خب ببین می‌خوام برم برای بقیه برده ها یک هدیه کوچیک بگیرم ولی به ی نفر نیاز داشتم که دختر باشه و سلیقه ی دخترونه داشته باشه پس از تو می‌خوام امروز با من بیای بریم اون چیزای لازم رو بخریم
ا.ت : بله حتما ارباب....ولی من لباس مناسب برای بیرون رفتن رو....(نزاشت حرفت تموم بشه که ...)
جیمین : مشکلی نیست ، به آحوما گفتم برات ی دست لباس مناسب آماده کنه....
ساعت ۳ لیموزین منتظرته....


حمایتتتت
دیدگاه ها (۳)

"soled"پارت 8ساعت 3 :همه چیز آماده بود رفتی پایین و سوار لیم...

"soled"پارت 9از خواب پاشدی و دیدی که با طناب به تخت بسته شدی...

"soled"اسلاید دوم لباس ا.ت تو عمارت پارت۶رفتی پیش آجوما تا ب...

"soled"پارت 5بچه ها برای تصور بهتر....اسلاید دوم عمارتی که ت...

❣پارت دوم❣که یه خانم مسنی درو بازکرد گفت اجوما: سلام دخترم ب...

WISH MEET YOUPART 15ویو ا/ت. بعد از اینکه ون مرد نجاتم داد س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط