لبخند زدم و دستمو کشیدم رو شکمم

لبخند زدم و دستمو کشیدم رو شکمم...
اگه قول‌میدی شبیه بابات شی نگهت میدارم...
البته فقط صورتت...دوست ندارم اخلاقت مثل اون باشه...اشک‌ تو‌چشام جمع شد
_هیچوقت اشک‌منو‌در نیاریا باشه؟
بغضم ترکید
_نکنه توعم بهم حرفای قشنگ بزنی بعد ولم‌کنی بری...اخه میدونی... مامانت خیلی بدشانسه...
البته... اگه ولم کنی بازم فدای سرت...من تا جاییکه بتونم خوب‌بزرگت میکنم...بهت میرسم... اینقد کار میکنمممم که هرچی بخوای برات بخرم...
نمیزارم کمبود حس کنی...
بعدش هر کاری دوس داشتی بکن...
اشکام پلکامو سنگین کرده بود... نفهمیدم کی خوابم برد
#صدای_تو
#p59
#Eve
دیدگاه ها (۳)

دم در منتظر موندم که هجین و یه جی بیان بالا...هجین اومد بالا...

من ده قلو میخوام فهمیدییییی؟پشت چشمی براش نازک کردم و با سور...

_دیوونه شدی؟+اره دیوونه شدمممم_میگم...میشه یکم از اون شیرینی...

همون لحظه صدای تقه در بلند شدهجین رفت درو باز کرد...جیمین بو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط