و ان بود تمام حات ما

و اين بود تمام حكايت ما!
تو نان شب بودى و من
دستى كه هميشه
خالى به خانه بر مى گشت...

#ايمان_صفری
دیدگاه ها (۱)

شده باران بزند بر بدن پنجره ات...؟ناگهان بغض بیُفتد به تن وح...

گر قیامت قصه باشد من کجا بینم تورا؟#شیما_سبحانی

دعا نموده‌ام که بیاید ولی؛نمی‌آید ...دِلا ...!گمان کنم که ز ...

لُکنت فقط از کارماندنِ زبان نیست چشم ها هم گاهی روی یک چهره ...

•دلم را چون انارى کاش یک شب دانه مى کردمبه دریا مى زدم در با...

؛ در سکوت شب خانه زد فریاد اما تو نشنیدی :)

من بی حیا نیستم💠روزی روزگاری، عابد خداپرستی بود که در عبادت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط