فیک
#فیک
ارباب جوان من ₚₐᵣₜₑ₁
من کیم ات هستم 10سالمه و از خانواده اشراف زاده ها هستم پدر من یک وزیرهست زندگی خیلی خوبی داشتیم امروز در قصر جشن برگزار میشد عروسی جانشین امپراطوربود ملکه انگار نگران چیزی بود خدمتکار ها انگار دنبال کسی میگشتند اصن چرا دارم به اینها فکر میکنم تو قصر پر از بچه های اشراف و بچه های مردم عادی بود که باهم بازی میکردند انگار صدای گریه ای میومد رفتم سمت صداکه از پشت درخت میومددیدم پسر بچه ای
داره گریه میکنه رفتم پیشش گفتم چرا گریه میکنی؟
تا منو دید سریع اشکاشو پاک کردو گفت
_نخیرم من اصن گریه نکردم
ولی تو همین الان داشتی گریه میکردی
_گفتم گریه نکردم
چرا کردیی(دعواشد😂)
_اصن میدونی من کیم؟
توچی میدونی من دختر کیم؟
_من از کجابدونم
من دختر وزیر کیم هستم اسم من اته اسم تو چیه.؟
_من پسر امپراطورم اسمم جونکوک هست
تو پسر امپراطوری ههه
_حواست به حرفات باشه دختر کوچولو
چیی به من میگی کوچولو
_اره چون کوچولویی
من کوچولو نیستم
_باشه فهمیدم
فکنم خدمتکارها دنبال شما میگشتن
_چیشده با ادب شدی
بودم
_اوه خدمتکارا الان پیدام میکنن باید بریم قایم شیم بدو
چـ چی چرا...
که دستمو گرفت و گفت
_میتونی از درخت بری بالا؟
ولی این این درخته.....
_اول من میرم بالا بعد توهم بیا
باشه
_حالا نوبت توعه زود باش بیا بالا
اومدم تقریبا رسیده بودم که یه حشره دیدم جیغ زدم دستامو ول کردم اصن نزدیک بود بیوفتم که......
حمایتا کم شده🥺درسته زیاد فعالیت نکردم ولی قول میدم از این به بعد زود به زود بزارم
شرایط
5لایک
5فالو
سه کامنت
امیدوارم خوشتون اومده باشه🥺✨
ارباب جوان من ₚₐᵣₜₑ₁
من کیم ات هستم 10سالمه و از خانواده اشراف زاده ها هستم پدر من یک وزیرهست زندگی خیلی خوبی داشتیم امروز در قصر جشن برگزار میشد عروسی جانشین امپراطوربود ملکه انگار نگران چیزی بود خدمتکار ها انگار دنبال کسی میگشتند اصن چرا دارم به اینها فکر میکنم تو قصر پر از بچه های اشراف و بچه های مردم عادی بود که باهم بازی میکردند انگار صدای گریه ای میومد رفتم سمت صداکه از پشت درخت میومددیدم پسر بچه ای
داره گریه میکنه رفتم پیشش گفتم چرا گریه میکنی؟
تا منو دید سریع اشکاشو پاک کردو گفت
_نخیرم من اصن گریه نکردم
ولی تو همین الان داشتی گریه میکردی
_گفتم گریه نکردم
چرا کردیی(دعواشد😂)
_اصن میدونی من کیم؟
توچی میدونی من دختر کیم؟
_من از کجابدونم
من دختر وزیر کیم هستم اسم من اته اسم تو چیه.؟
_من پسر امپراطورم اسمم جونکوک هست
تو پسر امپراطوری ههه
_حواست به حرفات باشه دختر کوچولو
چیی به من میگی کوچولو
_اره چون کوچولویی
من کوچولو نیستم
_باشه فهمیدم
فکنم خدمتکارها دنبال شما میگشتن
_چیشده با ادب شدی
بودم
_اوه خدمتکارا الان پیدام میکنن باید بریم قایم شیم بدو
چـ چی چرا...
که دستمو گرفت و گفت
_میتونی از درخت بری بالا؟
ولی این این درخته.....
_اول من میرم بالا بعد توهم بیا
باشه
_حالا نوبت توعه زود باش بیا بالا
اومدم تقریبا رسیده بودم که یه حشره دیدم جیغ زدم دستامو ول کردم اصن نزدیک بود بیوفتم که......
حمایتا کم شده🥺درسته زیاد فعالیت نکردم ولی قول میدم از این به بعد زود به زود بزارم
شرایط
5لایک
5فالو
سه کامنت
امیدوارم خوشتون اومده باشه🥺✨
۳.۹k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.