"شکوائیه"
"شکوائیه"
به این فکر میکنم که اگر همین حالا قرار باشد همه چیز را رها کنم و پیمانهی مرگ را سر بکشم؛ دل کندن از کدام دارائیم، جان دادن را برایم سخت میکند!؟
شاید حسرت یک استکان چای تازه دم و یک نخ سیگار، روی ایوان وقتی که سرت بر روی سینهی سوختهام آرام گرفته باشد...
اما تو هیچ گاه نبودهای و شاید قرار است حتی حسرتِ داشتن این حسرت را هم به سیاههی آمال و آرزوهای بعیدم اضافه کنم...
هر طور فکر میکنم اگر زبانم لال مادرم نبود ، این من بودم که پی مرگ میگشتم تا تنگ در آغوشش بگیرم...
چیز دیگری در این دنیا میل به ماندنم نمیدهد...
آنطرف اما من و سیاههی آرزوهایم با خدا حرف ها داریم و امیدواریم جنابشان پاسخ قانع کنندهای برایمان داشته باشند...
به این فکر میکنم که اگر همین حالا قرار باشد همه چیز را رها کنم و پیمانهی مرگ را سر بکشم؛ دل کندن از کدام دارائیم، جان دادن را برایم سخت میکند!؟
شاید حسرت یک استکان چای تازه دم و یک نخ سیگار، روی ایوان وقتی که سرت بر روی سینهی سوختهام آرام گرفته باشد...
اما تو هیچ گاه نبودهای و شاید قرار است حتی حسرتِ داشتن این حسرت را هم به سیاههی آمال و آرزوهای بعیدم اضافه کنم...
هر طور فکر میکنم اگر زبانم لال مادرم نبود ، این من بودم که پی مرگ میگشتم تا تنگ در آغوشش بگیرم...
چیز دیگری در این دنیا میل به ماندنم نمیدهد...
آنطرف اما من و سیاههی آرزوهایم با خدا حرف ها داریم و امیدواریم جنابشان پاسخ قانع کنندهای برایمان داشته باشند...
۲۶.۳k
۰۵ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.