.شده از صبح تا شب سخت مشغولِ کار باشی و نقشه بکشی که برسی
.شده از صبح تا شب سخت مشغولِ کار باشی و نقشه بکشی که برسی خانه ؛ فقط بخوابی ؟ که چشم روی هم بگذاری و دلی از عزا درآوری ؟ بعد که سرت را روی بالشت گذاشتی هی غَلت بزنی که خواب به چشمانت بیاید .. پلکهایت که سنگین شد ، خواب که توی مغزت پیچید و داشتی غرق میشدی یکی بزند روی شانه ات و بگوید : بلند شو ، بلند شو ، اینجا نخواب ، برو سر جایت بخواب ...
چه زجریست آن بلند شدن
که بقیه نمیدانند خودت میدانی آنجا جایت نیست
اما به هر حال خوابت برده بود ..
به هر حال داشت میچسبید ...
زندگی هم همین است
و عشق نیز ..
هی غصه بخوری و مشغول باشی و فکر کنی که اگر برسی یک دلِ سیر سر روی بالشت میگذاری .. اما یکی پیدا میشود که میزند روی شانهات که برخیز .. که اینجا جایت نیست ... بعد تو میمانی و سنگینی پلک هایی که بسته نمیشوند ... اما بد به دلت راه نده ، یک جای شب چشمهایت بسته میشود، عمیق میشود ... یک جا دیگر همه چیز درست میشود و این بار کسی نیست که تو را از جایت بلند کند.
فقط آن لحظه که باید برخیزی درد دارد ، آنجا که باید دل بکنی .. یک جا بالاخره درست میشود .. باور کن ...
. #مریم_قهرمانلو
چه زجریست آن بلند شدن
که بقیه نمیدانند خودت میدانی آنجا جایت نیست
اما به هر حال خوابت برده بود ..
به هر حال داشت میچسبید ...
زندگی هم همین است
و عشق نیز ..
هی غصه بخوری و مشغول باشی و فکر کنی که اگر برسی یک دلِ سیر سر روی بالشت میگذاری .. اما یکی پیدا میشود که میزند روی شانهات که برخیز .. که اینجا جایت نیست ... بعد تو میمانی و سنگینی پلک هایی که بسته نمیشوند ... اما بد به دلت راه نده ، یک جای شب چشمهایت بسته میشود، عمیق میشود ... یک جا دیگر همه چیز درست میشود و این بار کسی نیست که تو را از جایت بلند کند.
فقط آن لحظه که باید برخیزی درد دارد ، آنجا که باید دل بکنی .. یک جا بالاخره درست میشود .. باور کن ...
. #مریم_قهرمانلو
۲.۳k
۰۳ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.