smile
smile
part7
هفته بعد
امروز مسابقه داشتیم داشتیم اماده میشدیم که از دور داداشم و جونگکوک دیدم رفتم پیششون
ا/ت: سلام
میجون: باید برنده بشی
ا/ت: میشم مطمئن باش مرسی که اومدین
میجون: برو اجی کوچیکه موفق باشی
سریع رفتم همگی اماده شدیم برای برای مسابقه
معلم: سه دو یک
شروع کردیم به دویدن
در حال دویدن بودیم من اول بودم زیاد نمونده بود که اول بشم چشمم خورد به جونگکوک که داشت نگاه میکرد و اینکه یکی از پشت خورد بهم افتادم میجون سریع اومد سمتم
مینجون: خوبی ا/ت
ا/ت: ایی پام درد میکنه
پام کامل زخمی شده بود
مینجون: صبر کن همینجا باش الان برمیگردم
چند نفر دورم جمع شده بودن
کوک: خوبی؟
ا/ت: ها اره
دستمو گرفت منو گذاشت رو کولش
ا/ت: من خوبم بزارم پایین
کوک: معلومه که خوبی
میجون: بیاید اینجا
منو گذاشت رو صندلی
میجون: وایی من نمیتونم نگاه کنم
کوک: بدش من
جونگکوک اومد نزدیکم
کوک: یکم درد میگیره
و بعد چسب زخم از جیبش در اورد
کوک: بیا
میجون: همیشه چسب داری تو جیبت؟
کوک: نه فقط امروز گذاشتم
بورا: ا/ت چیشده گرمته
ا/ت: نه چطور
بورا: اخه صورتت قرمز شده
ا/ت: چی؟ اره یکم گرمه
میجون: ا/ت
ا/ت: بله
میجون: خوبی؟
ا/ت: اره خوبم چیزی نشده فقط یکم پام اسیب دیده
معلم: ا/ت من از تو انتظار بیشتری داشتم
ا/ت: ببخشید استاد من نتونستم
معلم: باید حواستو خیلی جمع میکردی
کوک: یکی از حریفای ا/ت اورو انداخت نه اینکه او خودش افتاد
معلم: چیمیگی برا خودت
کوک: حقیقت
بورا: راسمیگه نیلا بود که ا/ت رو انداخت او باعث شد که زمین بخوره نتونه ادامه بده
کوک: اگه فک میکنید داریم دروغ میدیم میتونید دوربین چک کنید
معلم: باشه
#فیک
#سناریو
part7
هفته بعد
امروز مسابقه داشتیم داشتیم اماده میشدیم که از دور داداشم و جونگکوک دیدم رفتم پیششون
ا/ت: سلام
میجون: باید برنده بشی
ا/ت: میشم مطمئن باش مرسی که اومدین
میجون: برو اجی کوچیکه موفق باشی
سریع رفتم همگی اماده شدیم برای برای مسابقه
معلم: سه دو یک
شروع کردیم به دویدن
در حال دویدن بودیم من اول بودم زیاد نمونده بود که اول بشم چشمم خورد به جونگکوک که داشت نگاه میکرد و اینکه یکی از پشت خورد بهم افتادم میجون سریع اومد سمتم
مینجون: خوبی ا/ت
ا/ت: ایی پام درد میکنه
پام کامل زخمی شده بود
مینجون: صبر کن همینجا باش الان برمیگردم
چند نفر دورم جمع شده بودن
کوک: خوبی؟
ا/ت: ها اره
دستمو گرفت منو گذاشت رو کولش
ا/ت: من خوبم بزارم پایین
کوک: معلومه که خوبی
میجون: بیاید اینجا
منو گذاشت رو صندلی
میجون: وایی من نمیتونم نگاه کنم
کوک: بدش من
جونگکوک اومد نزدیکم
کوک: یکم درد میگیره
و بعد چسب زخم از جیبش در اورد
کوک: بیا
میجون: همیشه چسب داری تو جیبت؟
کوک: نه فقط امروز گذاشتم
بورا: ا/ت چیشده گرمته
ا/ت: نه چطور
بورا: اخه صورتت قرمز شده
ا/ت: چی؟ اره یکم گرمه
میجون: ا/ت
ا/ت: بله
میجون: خوبی؟
ا/ت: اره خوبم چیزی نشده فقط یکم پام اسیب دیده
معلم: ا/ت من از تو انتظار بیشتری داشتم
ا/ت: ببخشید استاد من نتونستم
معلم: باید حواستو خیلی جمع میکردی
کوک: یکی از حریفای ا/ت اورو انداخت نه اینکه او خودش افتاد
معلم: چیمیگی برا خودت
کوک: حقیقت
بورا: راسمیگه نیلا بود که ا/ت رو انداخت او باعث شد که زمین بخوره نتونه ادامه بده
کوک: اگه فک میکنید داریم دروغ میدیم میتونید دوربین چک کنید
معلم: باشه
#فیک
#سناریو
۲۱.۲k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.