smile
smile
part8
تاحالا ندیده بودم منو به اسم صدا کنه چرا اینجوری شدم رفتیم نگاه دوربینا کردیم
معلم: ا/ت جان واقعا منو ببخش من نمیدونستم
ا/ت: نه استاد این چه حرفیه
معلم: ما نفر اولمون یعنی نیلا اخراج میکنیم و تورو اول انتخاب میکنیم
ا/ت: ممنون
معلم: مراقب خودت باش خب من برم
ا/ت: جونگکوک ممنونم
کوک: هرکسی بود اینکارو میکردم
میجون: خب ا/ت من ماشین اوردم بیا بریم
ا/ت: باشه
کوک: من خودم میرم
میجون: باشه
ا/ت: بریم خونه؟
میجون: آره دیگه جونگکوک حتما میخواسته بره پیش مامانش تو بیمارستان
ا/ت: کتاب بورا پیشمه برم بهش بدم و بعد با خودش برمیگردم
میجون: باشه میتونی راه بری
ا/ت: اره خوبم
سریع از ماشین پیاده شدم میجون رفت جونگکوک هم سوار تاکسی شد منم سوار تاکسی شدمو رفتم دنبالش
نیم ساعت بعد
مثل اینکه میجون راست میگفت داره میره بیمارستان رفتم دنبالش
ببینم کجا میره دیدم رفت تو یه اتاق درو بست از پنجره کوچکی که داشت نگاه کردم میجون راست میگفت اومد پیش مامانش یکم بهشون نگاه کردم و بعدش رفتم
دکتر: خانم بفرمایید
ا/ت: هیچی اومده بودم دنبال یکی پیداش نکردم خب خدافظ
دکتر: باشه
اخه من چرا اومدم دنبالش
خواستم برگردم
کوک: ا/ت
ا/ت: بله
کوک: تو اینجا چیکار میکنی؟
ا/ت: خب اومدم برای پام
کوک:میجون کجاست؟
ا/ت: نیومد فقط خودم اومدم
کوک: اها نمیخوای بمونی من چرا اینجام؟
ا/ت: ها نه مهم نیست ولی اگه میخوای میتونی بگی
کوک: پس منم نمیگم وقتی مهم نیستم
ا/ت: من باید برگردم
کوک: خوبی؟ میتونی راه بری؟
ا/ت: اره چیز مهمی نیست
کوک: صبرکن پات فک کنم زخمش داره بدتر میشه
ا/ت:نه خوبم
کوک: پس برای چی اومدی؟
ا/ت: پام دیگه
کوک: پس بیا
ا/ت: باشه
#فیک
#سناریو
part8
تاحالا ندیده بودم منو به اسم صدا کنه چرا اینجوری شدم رفتیم نگاه دوربینا کردیم
معلم: ا/ت جان واقعا منو ببخش من نمیدونستم
ا/ت: نه استاد این چه حرفیه
معلم: ما نفر اولمون یعنی نیلا اخراج میکنیم و تورو اول انتخاب میکنیم
ا/ت: ممنون
معلم: مراقب خودت باش خب من برم
ا/ت: جونگکوک ممنونم
کوک: هرکسی بود اینکارو میکردم
میجون: خب ا/ت من ماشین اوردم بیا بریم
ا/ت: باشه
کوک: من خودم میرم
میجون: باشه
ا/ت: بریم خونه؟
میجون: آره دیگه جونگکوک حتما میخواسته بره پیش مامانش تو بیمارستان
ا/ت: کتاب بورا پیشمه برم بهش بدم و بعد با خودش برمیگردم
میجون: باشه میتونی راه بری
ا/ت: اره خوبم
سریع از ماشین پیاده شدم میجون رفت جونگکوک هم سوار تاکسی شد منم سوار تاکسی شدمو رفتم دنبالش
نیم ساعت بعد
مثل اینکه میجون راست میگفت داره میره بیمارستان رفتم دنبالش
ببینم کجا میره دیدم رفت تو یه اتاق درو بست از پنجره کوچکی که داشت نگاه کردم میجون راست میگفت اومد پیش مامانش یکم بهشون نگاه کردم و بعدش رفتم
دکتر: خانم بفرمایید
ا/ت: هیچی اومده بودم دنبال یکی پیداش نکردم خب خدافظ
دکتر: باشه
اخه من چرا اومدم دنبالش
خواستم برگردم
کوک: ا/ت
ا/ت: بله
کوک: تو اینجا چیکار میکنی؟
ا/ت: خب اومدم برای پام
کوک:میجون کجاست؟
ا/ت: نیومد فقط خودم اومدم
کوک: اها نمیخوای بمونی من چرا اینجام؟
ا/ت: ها نه مهم نیست ولی اگه میخوای میتونی بگی
کوک: پس منم نمیگم وقتی مهم نیستم
ا/ت: من باید برگردم
کوک: خوبی؟ میتونی راه بری؟
ا/ت: اره چیز مهمی نیست
کوک: صبرکن پات فک کنم زخمش داره بدتر میشه
ا/ت:نه خوبم
کوک: پس برای چی اومدی؟
ا/ت: پام دیگه
کوک: پس بیا
ا/ت: باشه
#فیک
#سناریو
۳۶.۲k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.