غرق در عرق بودبطری ابی برداشت و روی صورتش خالی کرد تا خن
غرق در عرق بود،بطری ابی برداشت و روی صورتش خالی کرد تا خنگ بشه،اهی کشید و لبخند زد که دندون های خرگوشیش پیدا شد،با نفس های تند تند گفت"باشه،قبوله تو بردی" نفس دیگری زد و گفت" حالا باید چیکار کنم؟" ا.ت گفت"کاری نباید انجام بدی،همین که از یک دختر باختی خودش جریمه خوبیه"جونگ کوک گفت"اما تو جر زنی کردی"ا.ت"من؟چه جر زنی ای کردم؟"جونگ کوک"اینکه خیلی زیبایی،چون زیبایی نتونستم ازت ببرم" ا.ت سرخ شد،تهیونگ اومد و بطری نوشیدنی خنکی را به دستش داد"خسته نباشی خانم جوان،حالا باید برای جونگ کوک جریمه بگی" ا.ت گفت'اما نمیخواهم جریمه بگم،از این کار خوشم نمیاد" تهیونگ گفت"میتونی جریمه های راحت بگی،هر جریمه ای بگی اون باید انجام بده،"جونگ کوک"هی!تهیونگا مراقب باش چی میگی مثل جریمه هایی که تو میگی را نمیتونم انجام بدم"ا.ت"مگه چه جریمه هایی میده!؟" تهیونگ بلند خندید و جونگ کوک از خجالت سرخ شد،تهیونگ گفت" مجبورش کردم به هم زمان جلوی همه از سه تا دختر خواستگاری کنه،شاگرد کلاسشون،معلمشون و دختر همسایشون،هم زمان سه تا دسته گل گرفت رفت"جونگ کوک با خجالت گفت"بعدشم پدر و برادراشون اومدن کتکم زدن" تهیونگ بازم خندید،ا.ت که از داستان خندش گرفته بود دیگه نتونست تحمل کنه و زد زیر خنده،ا.ت"واقعا هم رمان از سه دختر خواستگاری کردی؟" جونگ کوک گفت"متاسفانه..." تهیونگ"شانس اوردیم هیچ کدوم بله نگفتن وگرنه الان داشت با نامزدش فوتبال بازی میکرد" ا.ت بیشتر خندید،خنده تهیونگ و اخم جونگ کوک محو شد و نگاهشون به خنده ا.ت گره خورد، گفت"اما تمام پاریس ماجرای دِزیره را میدونن"تهیونگ سریع اصلاح کرد"تمام فرانسه میدونن،از مارسی تا پاریس تالیون و نیس،همه فرانسه داستان دِزیره و ناپلئون را میدونن"ا.ت گفت"میدونم اما باید دوباره بخونی،این بار من توی کتاب جمله هایی را نوشتم و علامت که زدم که باید اونا را حفظ بشی" جونگ کوک اهی کشید و گفت"باشه،خوبه جریمه های پیشنهادی تهیونگ را انتخاب نکردی"
- ۱.۶k
- ۱۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط