لجباز جذاب P15
لجباز_جذاب P15
_هیس تهیونگهه
الوو... اره... براچی؟.... تهیونگگ بس کن.. باش بای
تهیونگه میگه ببرمت پیشش
+واای
_چیه؟
+هیچی بریم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خونه
+سلام _سلام
÷ سلام
+من میرم بالا خسته ام
÷کجا؟ صبر کن
_تهیوونگگ
÷ چیه؟
+درمورد چی میخوای باهام حرف بزنی؟
÷گند کاریه امروزت..
+مامان کجاست؟
÷ جای خالهه
+منم میزم همونجا..
÷شما جایی نمیری
+یعنی چی؟(با داد)
÷گفتم کارت دارم نمفهمی؟
_تهیونگ به نظرم فردا تعطیله باهم حرف بزنین اوم؟
+من رفتم
÷دختره..
_چیکارش داری؟
÷با تو بود؟ نگفتی چرا؟(حالا نوبت کوک شد)
_عااا ارهه
÷وقتی من آیو رو بردم تو با چا اوون وو دعوات شد..؟
_عاا اوون خب ات رو بغلش کرد
÷کوک ببین احساس میکنم یکم زیادی حساسی
_نه خیر میدونستم تو خیلی حساسی مگرنه برا من چیزی نبوود..
÷اوک ممنون
_من میرم فعلا
÷خداحافظ
ــــــــــــــــــــــــ
(توی اتاق ات ) + الو
سلام... توو.. عااا فهمیدم..... خب شماره منو از کجا اوردی؟...... خب به من چه اون دیگه مشکل خودته.... خفه شوو بابا.... هر کاری دلت میخواد بکن... بچه سوسول
اه ملت کسخل شدن این دیگه شمارمو از کجا اورده پسره اشغال...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فردا
ات
دیشب خوب خوابیدم و امروز وقای بیدار شدم تهیونگ خونه نبود ...
مامان: چه عجب ما شما رو دیدیم...
+خبب؟ که چی؟
مامان: باز امروز از کدوم دنده بیدار شدی؟
+لج
مامان: خخخخ همیشه همینی حالا برو صبحانت اماده
+نمیخوام
مامان: نکنه صبحانه خوردی؟
+اره
مامان: چی؟
+دیگههه
مامان: ببین ات سعیی نکن منو گوول بزنی میدونم چی میخوری فقط اگه تهیونگ بفهمه من دیگه نمیتونم کاریش بکنم پس بهتره زیادی روی نکنی..فهمیدی؟
+اوففف مامان من دیگه خوب شدم چرا انقدر حساسین؟
(ات در بچگی دیابت داشته 10سالگی خوب شده)
مامان: منم میدونم تو بزرگ شدی اما هنوز مثل بچه هایی دادلشت هم حق دارع هر طوری باهات رفتار کنه...
امروز که اومدم تهیونگ یه چیزایی بهم گفت
+خب پس همچی رو میدونی دیگه لازم نیست بازجویی کنی
_هیس تهیونگهه
الوو... اره... براچی؟.... تهیونگگ بس کن.. باش بای
تهیونگه میگه ببرمت پیشش
+واای
_چیه؟
+هیچی بریم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خونه
+سلام _سلام
÷ سلام
+من میرم بالا خسته ام
÷کجا؟ صبر کن
_تهیوونگگ
÷ چیه؟
+درمورد چی میخوای باهام حرف بزنی؟
÷گند کاریه امروزت..
+مامان کجاست؟
÷ جای خالهه
+منم میزم همونجا..
÷شما جایی نمیری
+یعنی چی؟(با داد)
÷گفتم کارت دارم نمفهمی؟
_تهیونگ به نظرم فردا تعطیله باهم حرف بزنین اوم؟
+من رفتم
÷دختره..
_چیکارش داری؟
÷با تو بود؟ نگفتی چرا؟(حالا نوبت کوک شد)
_عااا ارهه
÷وقتی من آیو رو بردم تو با چا اوون وو دعوات شد..؟
_عاا اوون خب ات رو بغلش کرد
÷کوک ببین احساس میکنم یکم زیادی حساسی
_نه خیر میدونستم تو خیلی حساسی مگرنه برا من چیزی نبوود..
÷اوک ممنون
_من میرم فعلا
÷خداحافظ
ــــــــــــــــــــــــ
(توی اتاق ات ) + الو
سلام... توو.. عااا فهمیدم..... خب شماره منو از کجا اوردی؟...... خب به من چه اون دیگه مشکل خودته.... خفه شوو بابا.... هر کاری دلت میخواد بکن... بچه سوسول
اه ملت کسخل شدن این دیگه شمارمو از کجا اورده پسره اشغال...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فردا
ات
دیشب خوب خوابیدم و امروز وقای بیدار شدم تهیونگ خونه نبود ...
مامان: چه عجب ما شما رو دیدیم...
+خبب؟ که چی؟
مامان: باز امروز از کدوم دنده بیدار شدی؟
+لج
مامان: خخخخ همیشه همینی حالا برو صبحانت اماده
+نمیخوام
مامان: نکنه صبحانه خوردی؟
+اره
مامان: چی؟
+دیگههه
مامان: ببین ات سعیی نکن منو گوول بزنی میدونم چی میخوری فقط اگه تهیونگ بفهمه من دیگه نمیتونم کاریش بکنم پس بهتره زیادی روی نکنی..فهمیدی؟
+اوففف مامان من دیگه خوب شدم چرا انقدر حساسین؟
(ات در بچگی دیابت داشته 10سالگی خوب شده)
مامان: منم میدونم تو بزرگ شدی اما هنوز مثل بچه هایی دادلشت هم حق دارع هر طوری باهات رفتار کنه...
امروز که اومدم تهیونگ یه چیزایی بهم گفت
+خب پس همچی رو میدونی دیگه لازم نیست بازجویی کنی
۱۵.۰k
۰۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.