ویو جونگ کوک

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?
𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱
𝗣𝗮𝗿𝘁:۳۹
[ویو جونگ کوک]


در باز شد و با دیدن شخصی که..‌داخل چهار چوب در بود اشتهام و از دست دادم قاشق و محکم پرت کردم رو میز و به صندلی تکیه دادم و عصبی انگشتایه یکی از دستام و رو میز میکوبیدم.

همه بلند شدن.
حتی جنا ام با تردید بلند شد.
الیا که تو بغل اون مرتیکه بود داشتن با هم این سمت میومدن

ته: سلام..
مامان: سلام پسرم خوش امدی،دلمون برات تنگ شده بود.
اهیون: اره پسر دایی خیلی خوش امدی.

من با تهیونگ نه مادرامون یکی بود نه بابا هامون.
بلکه در اصل پسر داییم بود.
تو بچگی خانوادش و از دست داد که مامان بابام به سر پرستی گرفتنش و برام مثل برادر بود برادر خیلی صمیمی..
برایه رامی برادر بود ولی خوب خر عمشونه که فکر کردن متوجشون نمیشم..

از پایین که نشسته بودم اروم سرم و سمت رامی که با نیش باز به تهیونگ نگاه میکرد چرخوندم زیر لب با غر و فشار گفتم:
_بخواطر این اره!؟؟میدونستیی؟

رامی که یکم استرس گرفت..پییزی نگف و سرش و پایین انداخت.

مامان: جونگکوک تهیونگ امده ...
بدونه اینکه بهش نگا کنم گفتم:

_عه جدا!؟

اتاقش هنوز دست نخوردس.

مامان: وا جونگکوک؟
ته: اشکال نداره،فکر کنم تقصیر خودمه.
کوک: مطمعن باش.

همه تو سکوت بودن که مامان با دعوت تهیونگ به شام همه نشستن.
تهیونگ جلویه رامی نشست.
با غذا ور میرفتم ولی زیر چشمی تهیونگ و رامی و زیر نظر داشتم.
که تهیونگ زبون باز کرد:

_ من تورو جایی ندیدم!؟
جنا:...ام اره ،قبلا اشنا شدیم.

جوری که به جنا نگاه کردم باعث شد که نییشش و ببنده و سرش تو غذاش باشه.

ته: جونگکوک چته؟یجور دخترو نگاه کردی انگار گناه کرده.

بالاخره نگاش کردم که بعد این سال ها عوض شده بود.

کوک:باید از همین اول ادامایی که قرار باهاشون زندگی کنه رو بشناسه.ادمایه بد
ته: مثل من؟

با خنده طعنهداین و گفت که

کوک: عین خودت...
ته: خوب داستان چیه!؟ازدواج کردید؟
الیا: قرار بکنن.

یانگ می(مامان اهیون و عمه جونگکوک):
_یعنی چی که از این به بعد با ما زندگی کنه؟

درسته با لبخند حرف میزد ولی من که میشناسمش.

کوک: قراره با هم ازدواج کنیم.
یانگ می: چرا؟
کوک: چرا بگم؟
یانگ می: خوب بالخره باید بدونیم نقش این دختر چیه..چرا ازدواج میکنی
کوک:..با الیا خوب رفتار میکنه..خوشگله ،مهربونه،بامزست،چرا ازدواج نکنم.
اهیون:...اون سنش کمه هنوز بچس
کوک: ...بهتره ساکت شی.

از وقتی تهیونگ امد کل ارامشم به هم ریخت و عصبی شدم
دیدگاه ها (۷)

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۴۰[ویو جنا]جونگکوک یه دفعه مود...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۴۲[ویو جنا].ولی لحن بچگونش شیر...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۳۸[ویو جونگ کوک]کوک: بعدا برات...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۳۷[ویو جونگ کوک]خیلی ریلکس سرم...

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۷۰"ویو جنا"رو صندلی نشستم.و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط