انتخاب خواستنی پارت 27

(رونا)

روی تخت دراز کشیدم و به چند لحظه پیش فکر کردم

نمیدونم چرا ولی این هفت نفر خیلی خوبن
دوستشون دارم
بهم حس باحالی میدن
منی که بیشتر اوقات توی خودم بودم و تنهایی رو ترجیح میدادم الا واقعا دلم اونارو میخواد

با امید اینکه دوباره اونارو ببینم سوار قطاری شدم که مقصدش جز رویاهام جایی نبود و به اعماق اون یعنی یه خواب شیرین سفر کردم


ــــــــــــــــــــ
- رونا، رونا بیدار شو دیرت شد

یعنی زده به سرم یا واقعا صدای تهیونگه
فکر کنم دارم دیوونه میشم

سریع از جام پریدم و به اطراف نگاه کردم و همون لحظه چشمم به جیون اونی افتاد که با تعجب نگاه میکرد و به زور جلوی خندشو گرفته بود

+ چیه خوشگل ندیدی؟.

جیون: خوشگل که هر روز میبینم، ولی شامپانزه با اعتماد به سقف نه.

اینو گفت و ریز خندید و رفت

این الا یعنی چی؟
به من گفت شامپانزه؟

سریع بلند شدم و از توی آینه به خودم نگاهی انداختم که کاشکی اینکارو نمیکردم

تا به آینه رسیدم و انعکاس خودمو در اون دیدم جیغم به هوا رفت

+ وای خدا، من چرا اینجوری شدم؟.

سرا: منم ارایشمو پاک نکنم همین میشه، قشنگ پخش شده توی صورتت.

+ وای خدا، شبیه جادوگرا شدم، باز خوبه کسی اینجوری منو ندید.

سرا: هـــی، پس منو جیون اینجا چی هستیم دقیقا، ــــــــــــــ



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ببخشید دیر شد ولی مدارس خیلی پشت سر هم امتحان میگیره 😅

و حمایت شما هم واقعا کمه