لجباز جذابP51
لجباز_جذابP51
÷تو چیکار کردی؟
+خبب دوسش دارممم
÷تو بی جا میکنی دوسش داری... مگه اینکه از رو جنازه من رد شی با اون پسر قرار بزاری..
+براچی نباید دوسش داشته باشم.. اون بهترین دوستته..
÷نمیشه.. این دلیل نمیشه چون بهترین دوستمه تو باهاش رل بزنییی... اگه اون بهترین دوستمه تو بهترین دلیل برای زندگی کردنمی...
+اینکه منو خیلی دوست داری.. باعث افتخاره داداشییی اما ربطی به قرار گذاشتن ندارههه
÷تو اونو خوب نمیشناسییی اصلا خانوادشو خوب نمیشناسییی..
+کاری کرده؟ واااای چیکار کرده که نباید باهاش باشم؟
÷کاری نکرده.. خانوادش بهت صدمه میزنن.. تو نباید عاشقش بشییی.. به هیچ عنوان..
+نمیخوااام خب چزااا؟
÷فکر کوک رو از سرت بیرووون کن...
+میشه بری بیرووون؟
÷اوکی.. بیا توی اتاق شک میکنن
شاید واقعا یه چیزی هست که کوک هم شوکه شد و از اتاق رفت بیروون...
بعدا بهش رسیدگی میکنم.. و رفتم بیرون
&تهیونگ میشه شمارتو بدی؟
_بده بزنم..
نایون: اومدی ات
+عاا اره
نایون: خوبی؟
+اوم..
$خوشگلا بیاین شام حاضره..
سر میز شام نشسته بودیم و من هیچ اشتهایی نداشتم که غذامو بخوورمم.. نگاهم افتاد به کوک که داشت منو نگاه میکرد و سری چشمش رو ازم برداشت..
بابای کوک: این بهترین قرار داده..
=اره خیلی بهتر از قرار داد خانوادگیه
بابای کوک: یعنی شما ازدواج مخالفین؟
=البته.. ازدواج باید خود جوونا همسر زندگیشون رو انتخاب کنن.. نه ما
_ببخشید من الان بر میگردمم
یعنی چیشده؟
÷ببخشید منم الان میام..
ـــــــــــــــــــــــــــــ
(اتاق تهیونگ)
÷کوک حالت خوبه؟
_نهه خوب نیستممم..جای من نیستی که درکم کنی..
÷میدونم خیبی سخته..
_فکرشم مرگ آوره..خخ
÷ملیسا دختر خیلی خوبیه...تو رو دوست داره
_من چی؟هااااا من اونو دوست دارممم؟بخاطر یک قرار داد..زندگیممم رو هواست..
÷لغوش کن
_نمیتونممم... اه مگه دسته منه اگه دست من بوود که تا الان تموم بوود.. این قرار داد رو بابای ملیسا گذاشته.. همونطور که برا آیو بوود..
÷بیا فردا راجبش حرف بزنیمم اگه دیر تر بریمم بهمون شک میکنن..
_تو برو منم میام..
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نایون: دستتون درد نکنه واقعا خوشمزه بوود..
§عالی بوود خانم کیم
$خواهش میکنم.. نوش جون..
بعد از شام مهمونا رفتن و منم خسته رفتم توی اتاق و خودمو پرت کردم روی تخت و خوابیدمم..
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
صبح خیلی با استرس رفتم مدرسه.. تمام وقت توی کلاس بودم و بیرون نمیرفتمم..
×اه دختر معلوم هست تو چته؟
+خوبمم.. فقط یکم خسته امم..
سرمو گذاشتم روی میز...
×پاشوو ببینم.. اگه نگی چیشده مدرسه رو بهم میریزمم...
نمیگی نه.. خیلی خب..
+اه آیو بس کن خوابم میاد..
ملیسا: چیکارش داری؟ خب لابد دوست نداره بگه..
÷تو چیکار کردی؟
+خبب دوسش دارممم
÷تو بی جا میکنی دوسش داری... مگه اینکه از رو جنازه من رد شی با اون پسر قرار بزاری..
+براچی نباید دوسش داشته باشم.. اون بهترین دوستته..
÷نمیشه.. این دلیل نمیشه چون بهترین دوستمه تو باهاش رل بزنییی... اگه اون بهترین دوستمه تو بهترین دلیل برای زندگی کردنمی...
+اینکه منو خیلی دوست داری.. باعث افتخاره داداشییی اما ربطی به قرار گذاشتن ندارههه
÷تو اونو خوب نمیشناسییی اصلا خانوادشو خوب نمیشناسییی..
+کاری کرده؟ واااای چیکار کرده که نباید باهاش باشم؟
÷کاری نکرده.. خانوادش بهت صدمه میزنن.. تو نباید عاشقش بشییی.. به هیچ عنوان..
+نمیخوااام خب چزااا؟
÷فکر کوک رو از سرت بیرووون کن...
+میشه بری بیرووون؟
÷اوکی.. بیا توی اتاق شک میکنن
شاید واقعا یه چیزی هست که کوک هم شوکه شد و از اتاق رفت بیروون...
بعدا بهش رسیدگی میکنم.. و رفتم بیرون
&تهیونگ میشه شمارتو بدی؟
_بده بزنم..
نایون: اومدی ات
+عاا اره
نایون: خوبی؟
+اوم..
$خوشگلا بیاین شام حاضره..
سر میز شام نشسته بودیم و من هیچ اشتهایی نداشتم که غذامو بخوورمم.. نگاهم افتاد به کوک که داشت منو نگاه میکرد و سری چشمش رو ازم برداشت..
بابای کوک: این بهترین قرار داده..
=اره خیلی بهتر از قرار داد خانوادگیه
بابای کوک: یعنی شما ازدواج مخالفین؟
=البته.. ازدواج باید خود جوونا همسر زندگیشون رو انتخاب کنن.. نه ما
_ببخشید من الان بر میگردمم
یعنی چیشده؟
÷ببخشید منم الان میام..
ـــــــــــــــــــــــــــــ
(اتاق تهیونگ)
÷کوک حالت خوبه؟
_نهه خوب نیستممم..جای من نیستی که درکم کنی..
÷میدونم خیبی سخته..
_فکرشم مرگ آوره..خخ
÷ملیسا دختر خیلی خوبیه...تو رو دوست داره
_من چی؟هااااا من اونو دوست دارممم؟بخاطر یک قرار داد..زندگیممم رو هواست..
÷لغوش کن
_نمیتونممم... اه مگه دسته منه اگه دست من بوود که تا الان تموم بوود.. این قرار داد رو بابای ملیسا گذاشته.. همونطور که برا آیو بوود..
÷بیا فردا راجبش حرف بزنیمم اگه دیر تر بریمم بهمون شک میکنن..
_تو برو منم میام..
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نایون: دستتون درد نکنه واقعا خوشمزه بوود..
§عالی بوود خانم کیم
$خواهش میکنم.. نوش جون..
بعد از شام مهمونا رفتن و منم خسته رفتم توی اتاق و خودمو پرت کردم روی تخت و خوابیدمم..
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
صبح خیلی با استرس رفتم مدرسه.. تمام وقت توی کلاس بودم و بیرون نمیرفتمم..
×اه دختر معلوم هست تو چته؟
+خوبمم.. فقط یکم خسته امم..
سرمو گذاشتم روی میز...
×پاشوو ببینم.. اگه نگی چیشده مدرسه رو بهم میریزمم...
نمیگی نه.. خیلی خب..
+اه آیو بس کن خوابم میاد..
ملیسا: چیکارش داری؟ خب لابد دوست نداره بگه..
۱۳.۶k
۰۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.