لجباز جذابP53
لجباز_جذابP53
با قرص کارمو تموم میکنمممم تموممم...
تق... تق..
÷اتت در و باز کن کارت دارم ......
اتتتت.... گفتم دروباز کن... (داد)
صدامو میشنوی؟ اتت
$جواب نمیده؟
+.. داداشی منو ببخش... (گریه)
÷ات میشه در باز کنی؟
+نه..نه..نمیتونم.. قول بده هر چی شد عصبانی نشی (گریه)
÷ات داری نگرانم میکنی... باز نگنی در میشکنم..
+فقط چند دقیقه به حرفم گوش کن..
÷درو باز کن توی اتاق بهم بگووووو..
+نمیشه.. تو دیر اومدی..
÷ات خواهش میکنم... لطفا بازش کن...
+مامان من بدون اجازه.. یه کاری کردم....
$ات چیشده؟ داری میترسونیم...
گوشیم زنگ میخوورد جونگکوک بوود...
اخرین پیامم براش (خداحافظ تا ابد) بود...
که یهو زنگ زدن...
$من برم ببینم کیه...
÷ات... بگو چیشده؟ بگوو
همینطور که قرصا توی دستم بوود... با بغض حرفم رو زدم..
+تا چند دقیقه.. هقق... دیگه... میفهمی همه چیروو. اما بهم قول بده عصبانی نشی و منو ببخشیید.. از طرف من از کوک و بقیه عذر خواهی کن..
÷نکنه میخوای.. خودتو.. ات تو اینکارو نمیکنی درسته؟ ارهههههه... ات جواب بده.. (داد و اعصبانیت)
+ببخشید.. که صبا به جای صبحانه لیسک میخوردم و ازت پنهون میکردمم.. بدون اجازه به لبتابت دست زدم و از حرص عکساتو پاک کردممم.. (گریه و داد)
÷ات خواهش میکنم..
که صدای جونگ کوک اومد.. انگار فهمیده بود که میخوام خودکشی کنم..
_اتتتت خوبب گوش کن... اگه دست به اون قرصا بزنی... فقط دست بزنی... خودمو نمیبخشممم...( داد).
+جونگ کوک ببخشیدد... مجبورممم شما بدون من عالی ترید
_تو حق ندارییی برییییی .... به هیچ عنواااااااااان (میخواست اون حرفو نزنی پارممم) (داد)
+خبب دیگههه... همتونو دوست دارممم...
_تهیووونگگگگ یه کاری بکنننننننن(با داد) کلید دیگه نداره؟
$کوک ببین این میخوره؟(خدارو شکرت اورد )
_بده...نه نمیخووورهه
چشمام سیاهی میرفت... توی سرمم احساس گیج بودن بهم دست میداد..
÷مامان میشه بگی چه قرصی رو برداشته؟
$نمیدووونممم ما قرصه برنج نداشتیمم مگه خریده باشههه... وااای تهیونگگگگ
ویو کوک
خیلی شوکه شده بودممم وقت واسه فکر کردن نداشتم که ناچار مجبور بودم درو بشکونیم..
_تهیووونگ تا سه میشمورممم با هم دیگه درو هل میدیمم...
یک... دووو... سههه
ات"
نصف قرصا توی دهنم بوود.. که گیج شدمو افتادممم...
کوک"و بالاخره در باز شد... اومدیم تو ات افتاده بود پایین تختش.. چشمام پر اشک شده بود...ات رو توی بغلم گرفتم داد میزدمم..
_اتتتتتتتت....(با گریه) اتتتت لطفا پاشوو من پیشتممم ات پاشوو مسخره بازی بستهههه... ات نمیبخشمت... پاشوو دیگهههههه... هققق.. پاشووووو تو نمیتونی همینجوری بزاری برییی نهههههههه نمیشهههههه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
(بیمارستان)
$اقای دکترررر
دکتر: نمیتونم جواب خوبی بهتون بدممم.. ایشون توی کما هستن... قرصی که ایشون برای خودکشی استفاده کردن... قرص برنج نیست...
_چی بوده؟
دکتر: نمیتونم بهتون دقیق بگم چیه..
_بهوش میاد؟
دکتر: امید وارمم
_وااااااای... واااای اگه بهوش نیاد خودمو نمیبخشمممم... چرا اینطوری کردممم
÷ همش تقصییر تو بوود... تو خواهرمو ازم گرفتییی.. چقدر بهت گفتم نزدیکش نشووووو.... هقق... حالا خواهرمو بهم پس بدهه... زووود باش...
با قرص کارمو تموم میکنمممم تموممم...
تق... تق..
÷اتت در و باز کن کارت دارم ......
اتتتت.... گفتم دروباز کن... (داد)
صدامو میشنوی؟ اتت
$جواب نمیده؟
+.. داداشی منو ببخش... (گریه)
÷ات میشه در باز کنی؟
+نه..نه..نمیتونم.. قول بده هر چی شد عصبانی نشی (گریه)
÷ات داری نگرانم میکنی... باز نگنی در میشکنم..
+فقط چند دقیقه به حرفم گوش کن..
÷درو باز کن توی اتاق بهم بگووووو..
+نمیشه.. تو دیر اومدی..
÷ات خواهش میکنم... لطفا بازش کن...
+مامان من بدون اجازه.. یه کاری کردم....
$ات چیشده؟ داری میترسونیم...
گوشیم زنگ میخوورد جونگکوک بوود...
اخرین پیامم براش (خداحافظ تا ابد) بود...
که یهو زنگ زدن...
$من برم ببینم کیه...
÷ات... بگو چیشده؟ بگوو
همینطور که قرصا توی دستم بوود... با بغض حرفم رو زدم..
+تا چند دقیقه.. هقق... دیگه... میفهمی همه چیروو. اما بهم قول بده عصبانی نشی و منو ببخشیید.. از طرف من از کوک و بقیه عذر خواهی کن..
÷نکنه میخوای.. خودتو.. ات تو اینکارو نمیکنی درسته؟ ارهههههه... ات جواب بده.. (داد و اعصبانیت)
+ببخشید.. که صبا به جای صبحانه لیسک میخوردم و ازت پنهون میکردمم.. بدون اجازه به لبتابت دست زدم و از حرص عکساتو پاک کردممم.. (گریه و داد)
÷ات خواهش میکنم..
که صدای جونگ کوک اومد.. انگار فهمیده بود که میخوام خودکشی کنم..
_اتتتت خوبب گوش کن... اگه دست به اون قرصا بزنی... فقط دست بزنی... خودمو نمیبخشممم...( داد).
+جونگ کوک ببخشیدد... مجبورممم شما بدون من عالی ترید
_تو حق ندارییی برییییی .... به هیچ عنواااااااااان (میخواست اون حرفو نزنی پارممم) (داد)
+خبب دیگههه... همتونو دوست دارممم...
_تهیووونگگگگ یه کاری بکنننننننن(با داد) کلید دیگه نداره؟
$کوک ببین این میخوره؟(خدارو شکرت اورد )
_بده...نه نمیخووورهه
چشمام سیاهی میرفت... توی سرمم احساس گیج بودن بهم دست میداد..
÷مامان میشه بگی چه قرصی رو برداشته؟
$نمیدووونممم ما قرصه برنج نداشتیمم مگه خریده باشههه... وااای تهیونگگگگ
ویو کوک
خیلی شوکه شده بودممم وقت واسه فکر کردن نداشتم که ناچار مجبور بودم درو بشکونیم..
_تهیووونگ تا سه میشمورممم با هم دیگه درو هل میدیمم...
یک... دووو... سههه
ات"
نصف قرصا توی دهنم بوود.. که گیج شدمو افتادممم...
کوک"و بالاخره در باز شد... اومدیم تو ات افتاده بود پایین تختش.. چشمام پر اشک شده بود...ات رو توی بغلم گرفتم داد میزدمم..
_اتتتتتتتت....(با گریه) اتتتت لطفا پاشوو من پیشتممم ات پاشوو مسخره بازی بستهههه... ات نمیبخشمت... پاشوو دیگهههههه... هققق.. پاشووووو تو نمیتونی همینجوری بزاری برییی نهههههههه نمیشهههههه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
(بیمارستان)
$اقای دکترررر
دکتر: نمیتونم جواب خوبی بهتون بدممم.. ایشون توی کما هستن... قرصی که ایشون برای خودکشی استفاده کردن... قرص برنج نیست...
_چی بوده؟
دکتر: نمیتونم بهتون دقیق بگم چیه..
_بهوش میاد؟
دکتر: امید وارمم
_وااااااای... واااای اگه بهوش نیاد خودمو نمیبخشمممم... چرا اینطوری کردممم
÷ همش تقصییر تو بوود... تو خواهرمو ازم گرفتییی.. چقدر بهت گفتم نزدیکش نشووووو.... هقق... حالا خواهرمو بهم پس بدهه... زووود باش...
۱۲.۶k
۰۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.