love inother style پارت80
#love_inother_style #پارت80
نینا
وییی مامانی چه استرسی گرفتم مگه اولین بارمه میبینمش چه غلطی کردم گفتم دخترا بمونن تا خودم بیام هااا
گوشیم رویی میز ویبره رفت برش داشتم ته بود
من:بله
ته:نینا چیشده صدات میلرزه
اون از من بیشتر استرس داشت
من:آم نه خوبم توچی؟
ته:یکم نگرانت بودم واسه همین زنگ زدم بهت
من:مرسی خوبم راستی ته من چیکارکنم همراهام همه تو سالنن
ته:میخوایی بگم بیان پیشت تنها نباشی هوم
من:آه نه میگن چیشد میگفتی تنها میام نه ولش کن نمیخواد!
که در زدن حدس زدم باباس
من:ته من دارم میام بای
ته:باشه بای
من:بفرمایید داخل
بابا ومامان اومدن داخل
بابا:سلام پرنسس بابا
من:وایی بابایی
مامان:چقدر زود بزرگ شدش اصلا فکرشو میکردی یه روز اینقدر بزرگ بشه که عروسی کنه
اشکاش میریخت منم گریم گرفته بود
*آها عروس چقدر قشنگه
با تعجب نگاه کردم ساکونو
ساکونو:اگه فک.کردی از پول زور گرفتن از ته برایی اینکه نبرمت پیشش منو خلاص کردی کاملا اشتباه کردی
خندیدم دیونه بود این بشرم ها
من:دیونه چند روز دیگه عروسیشه هنوزم این بچه دوساله رفتار میکنه
ساکونو:برو به جونم دعا کن تنهات نزاشتم بدبخت بد میگم عمو
بابا:نه راست میگی
من:بابا من دخترتم یا این عفریته
ساکونو:عفریته عمته اوخ منظوری نداشتم عمو
من:بریم دیر شد
مامان:خیلی هوله هااا
من:باشه آقا من هول مهمونا منتظرن
ساکونو:خاک به سر آدم هول بیا بریم بابا بیا
بازو مامان وبابا رو باهم گرفتم راه افتادیم ساکونو دستع گلمو گرفته بود پشت سرم راه افتاد خیلی خوب بود که کنارم موند وارد سالن شدیم
***///***///***
تهیونگ
جینیونگ:ببینم همیشه اینقدر استرس وترس داره؟
من:ترس که ندارم اما استرسش خیلی بدتر از ترسشه
جینیونگ:به نظرت ساکونو واقعا دوسم داره؟
من:آره بابا...
که صدایی دست همه اومد فهمیدم اومده قلبم تویی سینم میکوبید انگار میخواست از جاش دربیاد پوف خیلی استرس بدییی بود برام بابا ومامانش آوردنش باباش دستشو گذاشت تویی دستام
بابانینا:مواظبش ته این نورچشم منه یه مواز سرش کم بشه من میدونم تو
من:چشم حتما
مامانش فقط گریه میکرد رفت مامان وبابا اومدن
بابا:امیدوارم همیشه کنار هم بع خوشی زندگی کنین
ما:ممنونیم
مامان:عروسم خیلی خوشگله ته امیدوارم کلی نوه سالم وخوشگل برام به دنیا بیاری
نیناقرمز شده بود از خجالت
من:مامان بابا میگه بری پیشش
همه دوستام اومدن تبریک گفتن پدر کلیسا وارد شد بعد از خوندن کلی جمله وقسم نینا بلند شد رویی پنجه پاش و لباش گذاشت رویی لبام بعداز اون به سمت پیست رقص رفتیم همه میخندیدند
نینا:ته بنظرت زوج خوبی میشن
من:فک کنم آره ولش خودمونو دریاب
نینا:راست میگی تهیونگ دوست دارم
من:منم دوست دارم
نینا
وییی مامانی چه استرسی گرفتم مگه اولین بارمه میبینمش چه غلطی کردم گفتم دخترا بمونن تا خودم بیام هااا
گوشیم رویی میز ویبره رفت برش داشتم ته بود
من:بله
ته:نینا چیشده صدات میلرزه
اون از من بیشتر استرس داشت
من:آم نه خوبم توچی؟
ته:یکم نگرانت بودم واسه همین زنگ زدم بهت
من:مرسی خوبم راستی ته من چیکارکنم همراهام همه تو سالنن
ته:میخوایی بگم بیان پیشت تنها نباشی هوم
من:آه نه میگن چیشد میگفتی تنها میام نه ولش کن نمیخواد!
که در زدن حدس زدم باباس
من:ته من دارم میام بای
ته:باشه بای
من:بفرمایید داخل
بابا ومامان اومدن داخل
بابا:سلام پرنسس بابا
من:وایی بابایی
مامان:چقدر زود بزرگ شدش اصلا فکرشو میکردی یه روز اینقدر بزرگ بشه که عروسی کنه
اشکاش میریخت منم گریم گرفته بود
*آها عروس چقدر قشنگه
با تعجب نگاه کردم ساکونو
ساکونو:اگه فک.کردی از پول زور گرفتن از ته برایی اینکه نبرمت پیشش منو خلاص کردی کاملا اشتباه کردی
خندیدم دیونه بود این بشرم ها
من:دیونه چند روز دیگه عروسیشه هنوزم این بچه دوساله رفتار میکنه
ساکونو:برو به جونم دعا کن تنهات نزاشتم بدبخت بد میگم عمو
بابا:نه راست میگی
من:بابا من دخترتم یا این عفریته
ساکونو:عفریته عمته اوخ منظوری نداشتم عمو
من:بریم دیر شد
مامان:خیلی هوله هااا
من:باشه آقا من هول مهمونا منتظرن
ساکونو:خاک به سر آدم هول بیا بریم بابا بیا
بازو مامان وبابا رو باهم گرفتم راه افتادیم ساکونو دستع گلمو گرفته بود پشت سرم راه افتاد خیلی خوب بود که کنارم موند وارد سالن شدیم
***///***///***
تهیونگ
جینیونگ:ببینم همیشه اینقدر استرس وترس داره؟
من:ترس که ندارم اما استرسش خیلی بدتر از ترسشه
جینیونگ:به نظرت ساکونو واقعا دوسم داره؟
من:آره بابا...
که صدایی دست همه اومد فهمیدم اومده قلبم تویی سینم میکوبید انگار میخواست از جاش دربیاد پوف خیلی استرس بدییی بود برام بابا ومامانش آوردنش باباش دستشو گذاشت تویی دستام
بابانینا:مواظبش ته این نورچشم منه یه مواز سرش کم بشه من میدونم تو
من:چشم حتما
مامانش فقط گریه میکرد رفت مامان وبابا اومدن
بابا:امیدوارم همیشه کنار هم بع خوشی زندگی کنین
ما:ممنونیم
مامان:عروسم خیلی خوشگله ته امیدوارم کلی نوه سالم وخوشگل برام به دنیا بیاری
نیناقرمز شده بود از خجالت
من:مامان بابا میگه بری پیشش
همه دوستام اومدن تبریک گفتن پدر کلیسا وارد شد بعد از خوندن کلی جمله وقسم نینا بلند شد رویی پنجه پاش و لباش گذاشت رویی لبام بعداز اون به سمت پیست رقص رفتیم همه میخندیدند
نینا:ته بنظرت زوج خوبی میشن
من:فک کنم آره ولش خودمونو دریاب
نینا:راست میگی تهیونگ دوست دارم
من:منم دوست دارم
۶.۰k
۰۱ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.