پارت ۱۸۵ 💜
#پارت ۱۸۵ 💜
۲ ماه بعد ......
۲ ماه از پیشنهاد ازدواج پرهام گذشت که تو این دو ماه کلی اتفاق خوب برامون رقم خورد
و یه مدت مجبور شدم برم شیراز که پرهام از همون فرست استفاده کرد و با خونوادش اومدن خواستگاری و بعد کلی حرف و اینا خانوادهامون قبول کردن و رابط مامانا باهم عالی و بابا ها که نگم براتون
از اون طرفم رادین خان تشریف برد خواستگاری یکی یدونم که بله جواب بله رو برا بار دوم از عروس خانوم گرف و پدرشم راضی شد
و پیام و لیندا هم بعد هنری حالا انگار چقدره 😂 😂 بگذریم عروسی کردن و مث عرفان و پریا رفتن پی زندگی خودشون
و الانم آرایشگرا دارن من و رها رو آماده میکنن که امشب شب عروسیمونه
قرار شد عروسیمون دوتایی باهم باشه به دلایلی
و بالاخره همه قبول کردن
خب من که آماده شدم یه تیکه ماه
که نگاهم به رها افتاد که 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 الهیییییییییییییییییییی چه ناز شده
بزنم به تخته ناز بود و ناز ترم شد
داشتم رها رو نگاه میکردم که با صدای پریا به خودم اومدم
پریا:جووووووووووونننننننننننن عجب جیگرایی شدین شما ها ندزدنتون که با حرفش زدیم زیر خنده که اومدم یچی بگن
که تق ای به در خورد دامادای گرام نمایان شدن
😍 واییی پرهام چقدر خوشکل شده بود
رادینم همینطور
ایستاد بودیم که دستگلای خوشکل رو دستمون دادن و رفتیم
سوار ماشین شدیم
پرهام :خوشکل بودی خوشکل تر شدی ماه شدی
که خندیدم و گفتم :توهم همینطور
رفتیم محضر و اول رها بله و گفت و بعدش من
و رفتیم آتلیه برا عکس که بچه ها هم اومدن و خیلی خوب بود
رفتیم تالار که تو جایگاه عروس و داماد نشستیم که سینا و کامیار رو دیدم
که کامیار اومد جلو و تبریک گفت که ممنونی گفتم ولی سینا رفت بیرون
بگذریم بیخیال شدم
داشتم به بچه ها نگاه میکردن که داشتن میرقصیدن که یهو پریا و لیندا اومدن طرفم و بلندم کردن و آوردنم وسط رها هم آوردن وسط شروع کردیم رقصیدن
که. یهو آهنگ عوض شد و پرهام کنارم اومد و دستم و گرفت و شروع کردیم رقصیدن
که یهو پیام به پرهام گفت :-داداش اجازه میدی با زن داداش برقصم که پرهام گفت از خودش بپرس ببین حکم صادر میشه یا نه
که خندم گرفت و گفتم چرا نشه که شروع کردم با پیام رقصیدن و پرهام با لیندا که آهنگ تموم شد و همه شروع کردن دست زدن
و همونجا ایستاده بودیم که یهو عرفان گفت همه این طرف چی چیک چی چیک
و شروع کرد عکس گرفتن
................،،،،،،
آخر شب عروسی تموم شده بود امشب بهترین شب عمرم بود که هم اونایی که دوسشون دارم کنارمن و و به عشقم رسیدم و خواهر یکی یدونم با کسی که واقعا دوسش داره ازدواج کرد
بهترین روز دنیا شد برام
بعد از عروسی و عروس کشون اول رها و رادین رو فرستادیم خونه بعد خودمون رفتیم خونه ی خودمون
۲ ماه بعد ......
۲ ماه از پیشنهاد ازدواج پرهام گذشت که تو این دو ماه کلی اتفاق خوب برامون رقم خورد
و یه مدت مجبور شدم برم شیراز که پرهام از همون فرست استفاده کرد و با خونوادش اومدن خواستگاری و بعد کلی حرف و اینا خانوادهامون قبول کردن و رابط مامانا باهم عالی و بابا ها که نگم براتون
از اون طرفم رادین خان تشریف برد خواستگاری یکی یدونم که بله جواب بله رو برا بار دوم از عروس خانوم گرف و پدرشم راضی شد
و پیام و لیندا هم بعد هنری حالا انگار چقدره 😂 😂 بگذریم عروسی کردن و مث عرفان و پریا رفتن پی زندگی خودشون
و الانم آرایشگرا دارن من و رها رو آماده میکنن که امشب شب عروسیمونه
قرار شد عروسیمون دوتایی باهم باشه به دلایلی
و بالاخره همه قبول کردن
خب من که آماده شدم یه تیکه ماه
که نگاهم به رها افتاد که 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 😍 الهیییییییییییییییییییی چه ناز شده
بزنم به تخته ناز بود و ناز ترم شد
داشتم رها رو نگاه میکردم که با صدای پریا به خودم اومدم
پریا:جووووووووووونننننننننننن عجب جیگرایی شدین شما ها ندزدنتون که با حرفش زدیم زیر خنده که اومدم یچی بگن
که تق ای به در خورد دامادای گرام نمایان شدن
😍 واییی پرهام چقدر خوشکل شده بود
رادینم همینطور
ایستاد بودیم که دستگلای خوشکل رو دستمون دادن و رفتیم
سوار ماشین شدیم
پرهام :خوشکل بودی خوشکل تر شدی ماه شدی
که خندیدم و گفتم :توهم همینطور
رفتیم محضر و اول رها بله و گفت و بعدش من
و رفتیم آتلیه برا عکس که بچه ها هم اومدن و خیلی خوب بود
رفتیم تالار که تو جایگاه عروس و داماد نشستیم که سینا و کامیار رو دیدم
که کامیار اومد جلو و تبریک گفت که ممنونی گفتم ولی سینا رفت بیرون
بگذریم بیخیال شدم
داشتم به بچه ها نگاه میکردن که داشتن میرقصیدن که یهو پریا و لیندا اومدن طرفم و بلندم کردن و آوردنم وسط رها هم آوردن وسط شروع کردیم رقصیدن
که. یهو آهنگ عوض شد و پرهام کنارم اومد و دستم و گرفت و شروع کردیم رقصیدن
که یهو پیام به پرهام گفت :-داداش اجازه میدی با زن داداش برقصم که پرهام گفت از خودش بپرس ببین حکم صادر میشه یا نه
که خندم گرفت و گفتم چرا نشه که شروع کردم با پیام رقصیدن و پرهام با لیندا که آهنگ تموم شد و همه شروع کردن دست زدن
و همونجا ایستاده بودیم که یهو عرفان گفت همه این طرف چی چیک چی چیک
و شروع کرد عکس گرفتن
................،،،،،،
آخر شب عروسی تموم شده بود امشب بهترین شب عمرم بود که هم اونایی که دوسشون دارم کنارمن و و به عشقم رسیدم و خواهر یکی یدونم با کسی که واقعا دوسش داره ازدواج کرد
بهترین روز دنیا شد برام
بعد از عروسی و عروس کشون اول رها و رادین رو فرستادیم خونه بعد خودمون رفتیم خونه ی خودمون
۱۸۶.۶k
۰۲ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.