پارت۱۲ رمان (فیک) (بد بوی من // My bad boy )
#بی_تی_اس #بد_بوی_من #BTS
#my_bad_boy
_یااااا ا.ت مگه بهت نگفتم به من نگو کوچولو ها؟....تازشم تو میونگ مگه من اسباب بازیتم که میگی مال منه؟ (ا.ت و میونگ به حرفای ته محل ندادن و ادامه ی حرفای خودشونو زدن)
+ببین این برای خودت هوم؟ولی بعید میدونم همین وی که میگی مال تو باشه ها
میونگ:چطور؟چرا؟
+چون نه تنها تو بلکه هیچ کدومتون نمیتونید اونو به اسمش صدا بزنین..اما من..
میونگ:تو چی؟
+من راحت میتونم بگم مگه نه تهیونگ؟
(همه دهناشون باز بود و تعجب کرده بودن که من به اسمش صداش زدم...وای خدا خندم میگیره...)
_نه...
+چی؟چیمیگی؟
_گفتم نه نمیتونی...چون همین الانشم اینجوری صدام میکنی (خنده)
+چچچچه دیوونه گفتم میخواد چی بگه...(خندیدم و یه مشت آروم زدم به شونش که دوباره همه تعجب کردن)
+ای بابا چتونه شماها هم اَه مگه چیه خب فقط زدم به شونش
یه دختره:خب...ما نمیتونیم حتی نزدیکش بشیم چه برسه به زدنش..
+پوووووففف(خنده)وای خدا مگه واقعا این چی داره؟
میونگ:همه چی مگه نه؟
_هوم؟آره..
+خب من دیگه میرم...اوه راستی میونگ خانم شما پارتنری دارید برای مهمونی امشب؟
میونگ:🤔..خب...خب آره من با وی ام
+اوه واقعا؟
میونگ:هع آره...چیه حسودیت میشه؟
+نه فقط خواستم بگم الکی چرت و پرت نگو چون من پارتنر ایشونم
همه:واای چی؟ چغدر دختره خوش شانسه!
میونگ:چ...چییییییی وی این راست میگههههه؟
_اوهوم...چیه...به تو چه... (اینو گفت و رفت..)
+هممم خب حالا فهمیدی حسود کیه؟(رفت)
×وای ا.ت خوب ضایعش کردیا
+اره...هرکسی با من در بیوفته همین بلا سرش میاد
×اوووو بابا خانوم کیم (تعظیم)
+(خنده)بیا برو بشین ببینم من میرم پیش ته میشینم یکم دخترا رو اذیت کنم (خنده)
×باشه
+(دیدم ته یه پسرو بلند کرد و خودش اونجا نشست و اکیپشم رفت کنارش ولی کنار ته خالی بود انگار حتی دوستاشم نمیشستن پیشش منم رفتم کنارش نشستم که همه ی نگاها روم بود حتی ته)
+چیه مگه دوست دارم بشینم مشکلیه؟
_اره مشکلیه چون کسی حق نداره کنار من بشینه
+خب من حق دارم پس میشینم
کوک: یااا تو خیلی پروییی پاشو ببینم اصن..ته تو چرا اینو از وقتی اومده کاریش نداری؟
_فضولیش به تو نیومده
+اولا این که بله میدونم پروعم دوما هم به تو چه سوما کاری نکن کارای دیگه هم بکنما
کوک: عه مثلا چه کارایی؟
+اومممم مثلا باهاش برم مدرسه و برگردم
_دیگه چی!....وای خفه شید دیگه کوک خودم میدونم چیکار کنم..و تو ا.ت..باشه ایندفعه رو میتونی بشینی ولی من نادیدت میگیرم
+منظورت چیه؟
_منظورم اینه (یهو سرشو گذاشت روی پای ا.ت و چشماشو بست)
+یااااا چیکار میکنیییی
_...هوم؟کسی حرف زد؟
+ایششش واقعا که
_(پوزخند)
(معلم اومد و کاری با ته نداشت چون نمیتونست حرفی بزنه وگرنه اخراج میشد برای همین چیزی نگفت و ا.ت هم درسشو خوند...)
#حمایت #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#my_bad_boy
_یااااا ا.ت مگه بهت نگفتم به من نگو کوچولو ها؟....تازشم تو میونگ مگه من اسباب بازیتم که میگی مال منه؟ (ا.ت و میونگ به حرفای ته محل ندادن و ادامه ی حرفای خودشونو زدن)
+ببین این برای خودت هوم؟ولی بعید میدونم همین وی که میگی مال تو باشه ها
میونگ:چطور؟چرا؟
+چون نه تنها تو بلکه هیچ کدومتون نمیتونید اونو به اسمش صدا بزنین..اما من..
میونگ:تو چی؟
+من راحت میتونم بگم مگه نه تهیونگ؟
(همه دهناشون باز بود و تعجب کرده بودن که من به اسمش صداش زدم...وای خدا خندم میگیره...)
_نه...
+چی؟چیمیگی؟
_گفتم نه نمیتونی...چون همین الانشم اینجوری صدام میکنی (خنده)
+چچچچه دیوونه گفتم میخواد چی بگه...(خندیدم و یه مشت آروم زدم به شونش که دوباره همه تعجب کردن)
+ای بابا چتونه شماها هم اَه مگه چیه خب فقط زدم به شونش
یه دختره:خب...ما نمیتونیم حتی نزدیکش بشیم چه برسه به زدنش..
+پوووووففف(خنده)وای خدا مگه واقعا این چی داره؟
میونگ:همه چی مگه نه؟
_هوم؟آره..
+خب من دیگه میرم...اوه راستی میونگ خانم شما پارتنری دارید برای مهمونی امشب؟
میونگ:🤔..خب...خب آره من با وی ام
+اوه واقعا؟
میونگ:هع آره...چیه حسودیت میشه؟
+نه فقط خواستم بگم الکی چرت و پرت نگو چون من پارتنر ایشونم
همه:واای چی؟ چغدر دختره خوش شانسه!
میونگ:چ...چییییییی وی این راست میگههههه؟
_اوهوم...چیه...به تو چه... (اینو گفت و رفت..)
+هممم خب حالا فهمیدی حسود کیه؟(رفت)
×وای ا.ت خوب ضایعش کردیا
+اره...هرکسی با من در بیوفته همین بلا سرش میاد
×اوووو بابا خانوم کیم (تعظیم)
+(خنده)بیا برو بشین ببینم من میرم پیش ته میشینم یکم دخترا رو اذیت کنم (خنده)
×باشه
+(دیدم ته یه پسرو بلند کرد و خودش اونجا نشست و اکیپشم رفت کنارش ولی کنار ته خالی بود انگار حتی دوستاشم نمیشستن پیشش منم رفتم کنارش نشستم که همه ی نگاها روم بود حتی ته)
+چیه مگه دوست دارم بشینم مشکلیه؟
_اره مشکلیه چون کسی حق نداره کنار من بشینه
+خب من حق دارم پس میشینم
کوک: یااا تو خیلی پروییی پاشو ببینم اصن..ته تو چرا اینو از وقتی اومده کاریش نداری؟
_فضولیش به تو نیومده
+اولا این که بله میدونم پروعم دوما هم به تو چه سوما کاری نکن کارای دیگه هم بکنما
کوک: عه مثلا چه کارایی؟
+اومممم مثلا باهاش برم مدرسه و برگردم
_دیگه چی!....وای خفه شید دیگه کوک خودم میدونم چیکار کنم..و تو ا.ت..باشه ایندفعه رو میتونی بشینی ولی من نادیدت میگیرم
+منظورت چیه؟
_منظورم اینه (یهو سرشو گذاشت روی پای ا.ت و چشماشو بست)
+یااااا چیکار میکنیییی
_...هوم؟کسی حرف زد؟
+ایششش واقعا که
_(پوزخند)
(معلم اومد و کاری با ته نداشت چون نمیتونست حرفی بزنه وگرنه اخراج میشد برای همین چیزی نگفت و ا.ت هم درسشو خوند...)
#حمایت #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۱۳.۰k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.