دشمن ناتنیpt
دشمن ناتنیpt31
سوهی با هیجان به مسابقه نگاه میکرد .جونگکوک لحظه ای نگاهش سمت سوهی رفت و با لبخند نگاهش کرد اما درست همون لحظه دختری نزدیکشون شد.
*جونگکوکی ،اینجا چیکار میکنی .
نگاه سوهی به دختر افتاد و بعد هم به جونگکوک نگاه کرد.
جونگکوک حتی دختر جلوش رو نگاه نمیکرد چه برسه به جواب دادن.
*جونگکوکی ،جواب نمیدی ؟
-چی میخوای
مرد بلاخره جواب اکسش رو داد،البته حتی از اینکه اکسش هم بود حالش بهم میخورد چه برسه به اینکه یه زمانی دوست دخترش بوده.
*دوست دختره جدیدت؟.....سلام من جیهونم.
دستش رو سمت سوعی گرفت ولی سوهی با نگاه سردی به دستش نگاه کرد و فقط سرش رو تکون داد.
دختر دستش رو پایین آورد و حرف آخرش رو قبل از رفتن زد.
*به هرحال جونگکوکی من اونجام(به سمت یکی از ماشینا اشاره کرد) اگه خواستی بیا پیشم.
با رفتنش سوهی نگاهی به جونگکوک کرد.
+فکر نمیکردم انقدر بد سلیقه باشی.
-حرف نزن حتی دلم نمیخواد بهش فکر کنم که یه زمانی با این بودم.
هردو خندیدن و به تماشاشون ادامه دادن
.
بلاخره نوبت جونگکوک و سوهی شد،هردو سمت ماشینا رفتن و نشستن توشون،آماده بودن برای حرکت کردن که با صدای سوت داور هردو ماشین به حرکت درومدن.
سوهی جلوی جونگکوک بود و هر موقع که جونگکوک میخواست سبقت بگیره جلوش رو میگرفت.
جونکوک با لبخند خبیثانه ای مثل آب خوردن از دختر جلو زد.
سوهی بیشتر به ماشین فشار آورد ولی انگار در مقابل جونگکوک چیزی نبود.
هردو ماشین با فاصله کمی از خط عبور رد شدن.مانیتور اونجا ماشین جونگکوک رو نشون داد و این یعنی اینکه جونگکوک برده بود.
جونگکوک و سوهی از ماشین پیاده شدن،جونگکوک با دیدن جیهون که داره میاد سمتش ،به سرعت سمت سوهی رفت و اجازه صحبت به دختر نداد بدون هشدار بودسیدش.
جونگکوک سعی کرد به دختر دست نزنه ولی با روبهرو شدن با مقاومت سوهی مجبور شد دستش رو رو کمرش بزاره.
وقتی دید جیهون از اومدن به سمتش پشیمون شده و داره برمیگرده از بوسیدن دست کشید و به چشم های متعجب دختر نگاه کرد
-خوشمزه بودن.
سوهی با هیجان به مسابقه نگاه میکرد .جونگکوک لحظه ای نگاهش سمت سوهی رفت و با لبخند نگاهش کرد اما درست همون لحظه دختری نزدیکشون شد.
*جونگکوکی ،اینجا چیکار میکنی .
نگاه سوهی به دختر افتاد و بعد هم به جونگکوک نگاه کرد.
جونگکوک حتی دختر جلوش رو نگاه نمیکرد چه برسه به جواب دادن.
*جونگکوکی ،جواب نمیدی ؟
-چی میخوای
مرد بلاخره جواب اکسش رو داد،البته حتی از اینکه اکسش هم بود حالش بهم میخورد چه برسه به اینکه یه زمانی دوست دخترش بوده.
*دوست دختره جدیدت؟.....سلام من جیهونم.
دستش رو سمت سوعی گرفت ولی سوهی با نگاه سردی به دستش نگاه کرد و فقط سرش رو تکون داد.
دختر دستش رو پایین آورد و حرف آخرش رو قبل از رفتن زد.
*به هرحال جونگکوکی من اونجام(به سمت یکی از ماشینا اشاره کرد) اگه خواستی بیا پیشم.
با رفتنش سوهی نگاهی به جونگکوک کرد.
+فکر نمیکردم انقدر بد سلیقه باشی.
-حرف نزن حتی دلم نمیخواد بهش فکر کنم که یه زمانی با این بودم.
هردو خندیدن و به تماشاشون ادامه دادن
.
بلاخره نوبت جونگکوک و سوهی شد،هردو سمت ماشینا رفتن و نشستن توشون،آماده بودن برای حرکت کردن که با صدای سوت داور هردو ماشین به حرکت درومدن.
سوهی جلوی جونگکوک بود و هر موقع که جونگکوک میخواست سبقت بگیره جلوش رو میگرفت.
جونکوک با لبخند خبیثانه ای مثل آب خوردن از دختر جلو زد.
سوهی بیشتر به ماشین فشار آورد ولی انگار در مقابل جونگکوک چیزی نبود.
هردو ماشین با فاصله کمی از خط عبور رد شدن.مانیتور اونجا ماشین جونگکوک رو نشون داد و این یعنی اینکه جونگکوک برده بود.
جونگکوک و سوهی از ماشین پیاده شدن،جونگکوک با دیدن جیهون که داره میاد سمتش ،به سرعت سمت سوهی رفت و اجازه صحبت به دختر نداد بدون هشدار بودسیدش.
جونگکوک سعی کرد به دختر دست نزنه ولی با روبهرو شدن با مقاومت سوهی مجبور شد دستش رو رو کمرش بزاره.
وقتی دید جیهون از اومدن به سمتش پشیمون شده و داره برمیگرده از بوسیدن دست کشید و به چشم های متعجب دختر نگاه کرد
-خوشمزه بودن.
- ۶.۵k
- ۲۷ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط